عنوان: خرید کتاب موری انتشارات کوله پشتی
کتاب موری از مجموعه انتشارات کوله پشتی می باشد. در بخش ابتدایی کتاب آمده است: در ۱۹۸۴ تامی کوپر صحنه به علت سکته قلبی درگذشت و تماشاگران با خیال آنکه سرگرم اجراست در لحظه های جان دادن او میخندیدند ساعت چهار بار نواخته شد به پهلوی چپ که افتادن بوی نعنا در مشامم و صدای گام های خانم جان در گوشم پیچید مهیار باز روی زمین خوابیدی. زمین بهتره خانمجان خنکم میکنه. به زحمت طاقباز میخوابم می خواهم پاهایم را روی صندلی چرخان زهوار در رفته بگذارم و رمقی در آنها نیست. صدای موسیقی ملایمی را می شنوم تکنوازی ویولون است که با صدای قطاری آمیخته. موسیقی به گوشم آشناست بخشی از مانیتور در دیدرسم است قطاری میگذرد دو کلمه منقطع در سرم می چرخد فهرست... شیندلر... تصویر باز و بسته شدن دهان ماهی افتاده بر زمینی که جست و خیز می کند از برابر چشمهایم می گذرد. صدای خنده های تو است که حواسم را پرت می کند همان شلوار لی آبی را پوشیده ای با تیشرت لیمویی حرکت دست را میبینم جهنمی روی ناخن هایت می سوزد لای انگشتت سیگاریست از ذهنم نمیگذرد جهنم ضرب در جهنم سیگار را که بین دو لبت میگذاری باز از ذهنم میگذرد جهنم به توان سه نگاه می کنی به من باهمان چشمهای زاغ سردی نگاهت تمام تنم را میپوشاند. کف یکی از دست هایت را در امتداد گوشت نگه میداری نمیدانم نشان سلام یا خداحافظی یا شاید آماده میشوی که شکلک در آوری و نوک زبانت را نشانم بدهی سرم را به زحمت می چرخانم به سمت دیگری باز تو را می بینم این بار پشت نیسانی آبی. می خواهم داد بزنم تقلب کنم بزنم زیر گریه ولی نه صدایی از گلویم بیرون میآید و نه اشکی از چشمم فقط صدای فرتوت ریتم داری در گوشم می پیچد. یک سر مو در همه اعضای من نیست به فرمان من ای وای من. کاشکی می توانستم با این ریتم برقصم یکسال کتاب اندوه در من مینشیند و به مرز افسردگی هم می برد اول آهنگ ریتم داری پیدا می کنم رنگ می گیرم و بعد بی قاعده و قانون میرقصند ریتم آهنگ و رقص که به جلو می رسد به گریه می افتم آنقدر هق هق می زنم تا به نفس نفس بیفتم. سپس کنج دیواری پناه میگیرم همانجا پلکهایم فرو میافتند مثل حالا سیاهی سیاهی سیاهی... به زحمت پلکهایم نیمه باز میشود زنی جیغ می کشد و می رود صدایش را نمی شنونم ولی از حرکات لب ها و انقباض عضلات صورتش می فهمم برافروخته است مثل شراره ای که می خواهد به آتشی عظیم تبدیل شود با هر جیغ گردن می کشد و سرش را مثل مرغی می جنباند انگشتان تپل کوچکی در دستش است به دنبال خود میکشاند اش صاحبان انگشتان تپل را نمیبینم فقط عطرش به مشامم میرسد بوی شیر تازه قلبم می خواهد از سینه بزند بیرون چشمهایم را میبندم احساس می کنم ابری در چشمهای من نشسته است سرم را رو به سقف نگه میدارم و چشم باز می کنم از گوشه چشمم قطره ای سرازیر میشود. چیزی در سینه ام میسوزد چیزی از درون می سوزاند هم یک بار از نوک انگشتهای پایم شروع می شود و می زند به بیخ گلویم و یک بار از سینه ام می زند به... درد نمیگذارد بفهمم کجا. خودم را زیر سم اسب هایی میبینم که بر سینه ام می دوند چشم هایم را می بندم با شنیدن صدای اغواگرانه زنان ای پلک هایم میلرزه بیادتا نبردنت چرخی بزنیم چشم باز می کنم بالای سرم ایستاده دوست دارم عطر تنت را ببلعم بوی کافور و چوب سوخته و نعنا و یک عطر بی نام که میشناسمش نگاهت دریاست موهای سیاهت از دو طرف روی صورتت می افتد. انگار رود سیاهی از دو طرف دریا را بپوشاند پوکی دیگر به سیگار میزنی چرخ بزنیم بزنیم. خدا را صد هزار بار شکر که حالتون بهتر شد آقا خدا رحمت کنه مامان تون رو همیشه میگفت سیاه که رو سیاه بیاد بدبختی هم باهاش میاد باید بالاخره درش می آوردین حالا هم دیر نشده نمیدونین چقدر ذوق کردم بیاین جلو ببینم.
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتابهای مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم میسازد. معمولا هیچ گزینهای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمیتواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ بهخصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتابهای کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماههای پایانی سال برای بچههای کنکوری است. در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتابهایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان میشود. بانک کتاب بیستک با تخفیفهای فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانشآموزان و کنکوریهای عزیز در شرایط ویژهی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانشآموزان عزیز رقم زده است.