عنوان: خرید کتاب پر انتشارات جامی
کتاب پر از مجموعه کتاب های انتشارات جامی می باشد که در بخش ابتدایی کتاب این چنین آمده است. هنگامی که هیئت منصفه دادگاه را جرم دالتون را به جرم اختلاس به سه سال حبس محکوم کرد نکتهای که بیش از همه توجه تماشاچیان را به خود جلب کرد این بود که محکوم اندک توجهی به این حکم نداشت و با قدم های استوار و گردن برافراشته سالن دادگاه را در حالیکه تبسمی بر لب داشت ترک کرد. تبسمی که حاکی از رضایت و موفقیت بود زن ها بی اختیار میگفتند جذاب است و حتی هیئت منصفه حس کردند که میان او و سایر محکومین تفاوت بسیار است. تمام زحمات هیئت منصفه برای آنکه بدانند مبلغ مورد اختلاس که یک ۱۲۰۰ لیره بوده به چه منظور پرداخته شده و متهم به آن با آنچه کرده است به نتیجه نرسیدند و اغلب سوالات آنان بدون جواب مانده بود. علت این سکوت اسرارآمیز و لبخند دائمی که بر لبان محکوم نمایان بود او را احمق لجوج می پنداشتند و به همین جهت تقاضای پژوهش او رد شد. چهار سال بعد از این ماجرا بود که من به حقیقت این قضایا پی بردم. آشنایی با راجر دالتون از زمان کودکی که با هم به مدرسه میرفتیم شروع میشد ولی بعد از آن به واسطه عقاید و سلیقههای گوناگون فاصلهای بین ما و دید آمد یعنی من جوانی خود را با برنامه معمولی خوشگذرانی و تفریح رقص و فوتبال در زمستان و تنیس در تابستان که خیلی با حالا فرق داشت یعنی تنیس مرکب بود از چای و ساندویچ و لاس زدن با خانمها می گذراندم ولی راجر از همه اینها بیزار بود و منتقدان او را دیگر نمی دیدم. در کودکی صدای خوبی داشت و در دسته کر کلیسا آواز میخواند. ولی بعد از بلوغ و تغییر صدا آن گرمی و گیرایی را از دست داد و گرنه حتما شهرتی بسزا پیدا میکرد. بی نهایت به موسیقی علاقمند بود و تقریباً همه چیز را روی پیانو و ویولون و رد می نواخت ولی او از همان وقت عاشق موسیقی بود. وضعیت اقتصادی خانواده او متوسط بود. دو برادر از خود بزرگتر داشت که شغل پدر را که به تجارت بود ادامه دادند ولی راجع به چهارده سال قبل از جنگ در یک شرکت بیمه در شهر بریستول مشغول کار شد و بعدها به لندن آمد. ۳۲ ساله بود که به فرانسه رفت و در جنگ شرکت کرد و ۴۱ ساله بود که زندانی شد. میگفتند خدمت خود را در جنگ با افتخارات و در جهات زیادی طی کرده و با درجه سرهنگی آن را به اتمام رسانده است. در آن هنگام که زندانی بود من هر کس به دیدارش رفتم و چیزی به اون نوشتم و همیشه متحیر بودم که چرا مرتکب چنین کاری شده است شنیده بودم که خانواده اش او را مرده به شمار آوردند. برادرانش هرگز نامی از او نمی بردند و هیچ کس را بقای او دیگر او را نمی پذیرفتند من با اینکه یقین داشتم باید دلیلی محکم برای ارتکاب چنین جرمی وجود داشته باشد احوالی از اون پرسیدم و تصور هم نمی کردم که در آن روز سرد و سقف بارانی در دادگاه مرا دیده باشد همان روزی که قاضی با کمال قساوت و بدون رهایی از هیچگونه تحقیری نسبت به فروگذار نکرد. خلاصه سال دوران حبس او سپری شد و چند ماه بعد از خلاصی بود که به سراغ من آمد و مرا غرق در حیرت و تعجب کرد. یک شب سرد بهاری بود تازه پنجره را بسته چراغ را روشن کرده بودم و آتش بخاری بر میرفتم که خدمتکار من بسی داخل شد و گفت. یک آقایی که اسمش را نمی گوید می خواهد شما را ببیند می گوید که شما او را می شناسید ولی من هرگز او را در اینجا ندیده ام. من آتش بخاری را قطری زیر و رو کردم و پس از قدری تامل گفتم بسیار خوب او را راهنمایی کنید.بانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم ميسازد. معمولا هيچ گزينهاي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نميتواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ بهخصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتابکمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماههاي پاياني سال براي بچههاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتابهايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان ميشود. بانک کتاب بيستک با تخفيفهاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانشآموزان و کنکوريهاي عزيز شرايط ويژهرقم زده است.