مقدمه مارس ۲۰۱۷ زمانی که بچه بودم آرزوهایم مانند خودم ساده و کوچک بود یک سگ و یک خانه دو طبقه برای خانواده ام میخواستم یک استیشن واگن چهار در به جای بیوک دو دره ای که مایه افتخار و لذت پدرم بود همیشه به مردم میگفتم وقتی بزرگ شوم می خواهم پزشک اطفال شوم میپرسیدند چرا زیرا که من عاشق این بودم که کنار کودکان باشم و خیلی زود متوجه شدم که این جواب من برای بزرگسالان خوشایند است پزشک چه انتخاب خوبی موهایم را میبافم از برادر بزرگترم مراقبت می کردم همه جا رفتارش را کنترل می کردم همیشه و تحت هر شرایطی حتی در مدرسه من جاهطلب بودم اگرچه دقیقاً نمی دانستم به دنبال چه چیزی هستم حالا فکر می کنم این یکی از بدرد نخور ترین سوال هایی است که بزرگسالان میتوانند از کودکان بپرسند وقتی بزرگ شدی می خواهی چه کاره شوی چرا که بالاخره بزرگ شدن یک روزی به پایان میرسد و یک چیزی خواهی شد این پایان قصه است من در زندگیام تا به امروز شغلهای متفاوتی را تجربه کردم وکیل بوده ام معاون رئیس بیمارستان و مدیر سازمان غیر انتفاعی که به جوانان کمک میکند تا حرفی مناسبشان را پیدا کنند هم بوده ام یک دانشجوی سیاهپوست شاغل در کالجی که اکثر دانشجویان آن سفید پوست بودند من تنها خانم و تنها فرد آفریقایی آمریکایی تبار در تمام مراحل زندگی ام بود من یک عروس و یک مادر بی تجربه با استرس ها و فشارهای خاص خودم و دختری له شده زیر فشارهای روحی بودم و تا همین اواخر اولین بانوی ایالت متحده آمریکا بودم شغلی ک۶ رسما یک شغل به حساب نمیآید اما با این وجود به من جایگاهی را داد که حتی تصورش را هم نمی کردم این جایگاه برایم هم چالش برانگیز و هم تحسینبرانگیز بود از طرفی مرا به بالا کشیده از طرفی هم مرا از درون از بین برد و حتی گاهی همه اینها با هم اتفاق می افتاد و حالا من شروع کردم به بررسی فرایند تغییرات و اتفاقاتی که در این چند سال اخیر رخ داده است دقیقاً از سال ۲۰۰۶ از زمانی که شوهرم برای اولین بار راجع به شرکت در انتخابات ریاست جمهوری صحبت کرد تا آن صبح سرد زمستانی که همراه با ما ملانیا ترامپ سوار بر لیموزین شدم و او را تا مراسم تحلیف شوهرش همراهی کردم واقعا پروسه شگفتانگیزی بود زمانی که شما بانوی اول آمریکا هستی آمریکا همه ویژگی ها و تمام وجهه هایش را به شما نشان خواهد داد من در خانه های خصوصی افراد کمک های مالی جمع کرده ام خانه هایی که بیشتر شبیه به موزه هستند خانههایی که وان حمامش از سنگهای گرانبها ساخته شده بود خانوادههایی را دیدم که همه چیزشان را در گردباد کاترینا از دست دادند و با چشمانی اشکبار شکرگزار این بودند که برایشان گاز و یخچالی باقی مانده است من با افرادی روبرو شدم که کوته نظر و دو رو بودند و دیگرانی چون معلمان و همه همسران نظامیان و تعداد زیاد دیگری از شخصیتهای والامقام تحسین برانگیز و حتی کودکان که تعداد زیادی از آنها در سراسر جهان باعث ایجاد الهام در وجود من شدند با دیدن آنها وجودم مملو از امید می شد و از اینکه در لجن های یک باغ گردش می کنم ناراحت نبودم از زمانی که با اکراه قدم در زندگی سیاسی گذاشتم به من لقب قویترین زن جهان را دادند و گاهی هم مرا زن سیاه پوست خشمگین نامیدند همیشه میخواستم بدانم کدام بخش این نام برایشان جذاب تر است خشمگین سیاهپوست یا زن در کنار کسانی با لبخند عکس گرفتم که از شوهرم در تلویزیون بینالملل با القاب وحشتناک یاد کردند اما با این حال هنوز میخواهند در قاب عکس بمانند من چیزهای کثیفی راجع به خودم در اینترنت و سایت های مختلف شنیدم و خواندم سوالاتی مانند اینکه آیا من مرد هستم یا زن یکی از نمایندگان عضو کنگره آمریکا اندامم را به سخره گرفت این چیزها قلبم را به درد می آورد مرا خشمگین می کرد اما اغلب اوقات تلاش میکردم که به این اتفاقات لبخند بزنم هنوز هم خیلی چیزها در مورد آمریکا زندگی و درباره اتفاقاتی که ممکن است در آینده رخ دهد وجود دارد نمیدانم اما من خودم را میشناسم پدرم فریزر به من آموخت سختکوش باشم همیشه لبخند بزنم و روی حرف هایی که میزنم بایستم به قولم عمل کنم مادرم ماریان به من آموخت که چگونه به خودم فکر کنم و چگونه صدای خودم باشم در آپارتمان محقری که در جنوب شیکاگو داشتیم همه به من کمک کردند که ارزش داستان مان داستان من و در بعدی وسیعتر داستان کشورمان را دریابم حتی وقتی که داستان عالی و کاملی نباشد حتی زمانی که واقعی تر از آنچه انتظارش را دارید باشد داستان شما آن چیزی است که دوستش دارید آن چیزی است که همیشه در جریان است و شما مالک آن هستید من برای ۸ سال در کاخ سفید زندگی کردم جایی با تعداد زیادی پله آنقدر زیاد که نمی توانستم آنها را بشمارم آسانسورها سالن بولینگ و گلکاری های مخصوص از ویژگیهای بارز این کاخ بود من در تختخوابی با تشک ایتالیایی میخوابیدم یک تیم شامل مشهورترین آشپزان جهان وعدههای غذایی ما را آماده میکردند و افراد کاملاً حرفهای حرفه ای تر از تمام کسانی که در هتل و یا رستوران های ۵ ستاره کار میکنند غذای ما را سرو می کردند ماموران سازمان مخفی با هدست های درون گوششان سلاح هایشان صورتهایی تعمداً بی حس و حال در بیرون درها می ایستادند که به بهترین نحو سعی میکردند از حریم خصوصی ما دور باشند به این چیزها عادت کرده بودیم زندگی در یک خانه جدید و با حضور دیگران جریان داشت کاخ سفید جایی است که دو دختر خردسال ما در راهروهای آن توپ بازی میکردند و در علفزارهای جنوبی از درختان بالا می رفتند بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت می کند بیستک کتاب امکان خرید اینترنتی کتاب های کمک درسی و کتابهای عمومی رمان و داستان را با تخفیف و ارسال رایگان فراهم می سازد معمولاً هیچ گزینهای در کنار کیفیت کالای یک فروشگاه به جز تخفیف نمی تواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد به خصوص اگر این تخفیف ها مربوط به فعالیت خرید و فروش کتاب کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این روزهای پایانی سال برای بچه های کنکوری است در چنین وضعیتی نقش پررنگ بانک کتاب هایی همچون بانک کتاب بیستک بسیار نمایان میشود بانک کتاب بیستک با تخفیف های فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانش آموزان و کنکوری های عزیز شرایط ویژه رقم زده است
نویسنده: میشل اوباما
مترجم: ساقی اکبری