عنوان: خرید کتاب ساحره و جادوگر انتشارات قطره
کتاب ساحره و جادوگر از مجموعه کتابهای انتشارات قطره می باشد که در بخش ابتدایی کتاب این چنین آمده است. کلاک از جماعتی آدم عصبانی طوری به هم زدهاند انگار با یک خلافکار ترفند اما مطمئن باشید من اینکاره نیستم استادیوم داخل پا شده و آنهایی که جا گیرشان نیامده در راه پله ها و روی دیوارها محافظ سیمان ایستاده اند چند هزارتایی هم اطراف زمین بازی چادر زدند خوشبختانه امروز هیچ تیم فوتبال اینجا نیست اگر هم بود مطمئنم بازیکنانش نمیتوانستند از رختکن خارج شوند. شبکه های تلویزیونی و اینترنتی به طور زنده این واقعه را پوشش میدهند خبرنگارهای مجلات و روزنامه های زرد هم که جای خود دارند چندین فیلمبردار در جایگاه های بلند اطراف استادیوم مشغول فیلم گرفتن هستند یکی از آن دوربین های کنترل از راه دور روی سیم های بالای زمین با بازی درست جلوی سگ و آویزان شده و نسیم ملایمی تکانش میدهد. با این وضع حتماً به میلیونها نفر دیگر در حال تماشای این صحنه هستند کسانی که من نمی توانم ببینم شان ده ها هزار چهره سرد و بی تفاوت احاطه ما نکردهاند چقدر هولناک اما دریغ از یک چشمه نمناک نه فریاد اعتراض این دراز خشمگین مشتی گره خورده به نشانه همدلی و حرکتی حاکی از آن که کسی بخواهد حصار امنیتی را بشکند و خانوادهام را پناه دهد نه امروز روز خانواده آلگود نیست. به محض اینکه شمارش معکوس روی اسکوربوردهای ورزشگاه ظاهر شد احساس کردم آخرین لحظات عمر مان را سپری میکنیم مرد تا سه و دیلاقی روی برجی که وسط زمین ساخته اند ایستاده و همه منتظر اشارهای از سمت او هستند تیکله لاغرش وسط رئیس دیوان عالی کشور و مینگ بی رحم همچون صلیبی به نظر می رسد. او را می شناسم در حقیقت قبلاً ملاقاتش کردهام پیشوای اعظم. پشت سر پیشوا پارچه بزرگی نصب کردند که رویش نوشته نیو اوردر جمعیت یک صدا فریاد میزنم پیشوای اعظم پیشوای از عالیجناب دستش را با نخوت بالا میبرد و نوکران کلاه به سرش تا جایی که طناب های دوره گردنمان بگذارد روی سکو هولمان میدهند. برادر شجاع و خوش سیمای هم به سگ و خیره شده و دنبال راهی میگردد تا هر طور شده از باز شدن جلوگیری کند با باز شدن این سکو زیر پای ما خالی میشود و جسدهای بی جان مان وسط زمین و هوا معلق می ماند. نمیدانم آیا واقعاً راهی برای خلاص شدن از این مخمصه وجود دارد یا نه مادرم بی صدا اشک می ریزد ولی نه برای خودش برای من و ویت. آمده بلند پدرم هم شده از اما در عین ناامیدی لبخند میزند تا به ما روحیه بدهد گویی می خواهد به یادمان بیاورد نباید آخرین لحظات زندگی را با غم و غصه سپری کنیم مثل اینکه دارم زیاده روی می کنم قرار بود فقط مقدمه ای تعریف کنم نکند جزئیات مراسم اعدام را بگذارید کمی به عقب برگردیم.بانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم ميسازد. معمولا هيچ گزينهاي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نميتواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ بهخصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتابکمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماههاي پاياني سال براي بچههاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتابهايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان ميشود. بانک کتاب بيستک با تخفيفهاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانشآموزان و کنکوريهاي عزيز شرايط ويژهرقم زده است.