عنوان: خرید کتاب هشدار برادران گریم انتشارات پرتقال
کتاب هشدار برادران گریم از مجموعه کتاب های انتشارات پرتقال می باشد که در بخش ابتدایی کتاب این چنین آمده است. تقدیم به دوستداران قصهها. دشمن دارید چه خوب معلوم است که یک زمانی توی عمرتان به خاطر چیزی جنگیده اید. مقدمه. مهمانان ارتش بزرگ فرانسه. سال ۱۸۱۱ جنگ سیاه ایالتهای همپیمان راین بی دلیل نبود که مردم به این قسمت از حومه شهر جنگل سیاه میگفتند. برگ ها و تنه درختان این قسمت از جنگل آنقدر تیره بودند که شب ها اصلا دیده نمی شدند. حتی با اینکه ماه درخشان مثل کودکی خجالتی از پشت ابرها سرک میکشید هیچ کس فکرش را هم نمیکرد که ممکن است چه موجوداتی در آن جنگل انبوه کمین کرده باشند. موجی از سرما مانند پرده ای از حریر درختان جنگل را در بر گرفته بود. آنجا جنگلی دور افتاده و کهنسال بود و همان قدر که شاخه های درختان به آسمان قد کشیده بودند ریشه هایشان دل خاک را شکافته بودند. جنگل کاملاً بکر و دست نخورده بود تا با نادیده گرفتن کوره راه پیچ در پیچی که از میان درختان میگذشت ممکن بود به این نتیجه برسید که هیچ وقت پای هیچ بشری به آنجا نرسیده است. کالسکه ی تیره رنگی که چهار اسب قوی هیکل آن را می کشیدند به سرعت باد از میان جنگل می گذشت. یک جفت فانوس که جلوی کالسکه تاب میخوردند را روشن میکردند و در تاریکی مثل چشمان براق هیولایی بزرگ به نظر می رسیدند. دو سرباز فرانسوی ارتش بزرگ ناپلئون در دو طرف کالسکه می تاختند. شنل های سیاه رنگ شان لباس رزم و رنگارنگشان را می پوشاند و آنها می توانستند بدون آنکه دیده شوند در سیاهی شب سفر کنند.... هیچ کس نمی دانست آنها در آن شب چه نقشه ای در سر داشتند. کالسکه خیلی زود به کناره رود راین رسید که به مرزهای رو به گسترش امپراطوری فرانسه بسیار نزدیک بود. صدها سرباز فرانسوی مشغول برپایی اردوگاه بزرگ بودند و هر لحظه به تعداد چادرهای کرم رنگ نوک تیزش و افزوده میشد. تو سربازی که کالاسکه را همراهی میکردند از افشان پیاده شدن درهای کالسکه را باز کرد و دو مرد را با خشونت از کالسکه بیرون کشیدند. داستان هر دو از پشت بسته شده و روی سرشان کیسه های سیاه رنگ کشیده بود. آنها از خشم می خریدند و فریادهای نامفهومی سر می دادند.... چون دهانشان را هم محکم با دهان بند و بسته بودند. سربازان آن دو را به وسط اردوگاه و به سمت بزرگترین چادر هل دادند. درون چادر آنقدر روشن بود که از زیر کیسه های روی سرشان هم می توانستند روشنایی را حس کنند. زیر پایشان هم قالیچه نرمی قرار داشت. سربازان آنها را به داخل هل دادند و به زور روی دو صندلی چوبی نشاندند. تنها صدای یکی از سربازان را از پشت سرشان شنیدند که به زبان فرانسوی گفت برادر ها را آوردیم.بانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم ميسازد. معمولا هيچ گزينهاي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نميتواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ بهخصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتابکمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماههاي پاياني سال براي بچههاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتابهايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان ميشود. بانک کتاب بيستک با تخفيفهاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانشآموزان و کنکوريهاي عزيز شرايط ويژهرقم زده است.