گزیدهای از کتاب نردبان شکسته نشر میلکان چگونه نابرابری بر طرز فکر زندگی و مرگ ما تاثیر می گذارد چرا حس فقیر بودن عین خود فقیر بودن رنجآور است اولین روزی که بوفه دار جدید مدرسه کارش را شروع کرد فهمیدم فقیرم تا جایی که به یاد میآوردم قبل از آن در مدرسه تا پایه چهارم یک صندوقدار داشتیم میدانستم بعضی از بچه ها به صندوق دار پول میدهند و دیگرانی مثل من نه با اینحال بوفه دار قبلی بدون توجه به این که پول داده ایم یا نه به همان نرمی که سینی های پلاستیکی روی ریل سر می خوردند اجازه میداد رد شویم تا اینکه یک روز متوجه شدیم صندوق دار قدیمی رفته و به جایش زن جوان آمده که به نظر میرسید سخت تلاش می کند کارش را یاد بگیرد وقتی با زرده غذا از جلوت رد میشدن به من گفت همانجا بایستم و ۱/۲۵ دلار خواست حس کردم تعادلم را از دست داده ام شبیه وقتی که آسانسور با سرعت زیاد متوقف میشود و شروع کردم به من من کردن تنها کاری که از دستم بر می آمد چون یک سنت هم نداشتم خوشحال میشدم اگر میشد در آن لحظه هرچه داشتم بدهم تا بتوانم فرار کنم در آن لحظه زنی مسن تر قد بلند و لاغر اندام که پیراهن یقه دار صورتی پوشیده بود و شبیه فلامینگویی به نظر می رسید که روی موهایش طوری گذاشته است جلو آمد و توی گوش زن جوان چیزی زمزمه کرد بعد هم من را با تکان دستی مرخص کردند دوباره ثبت ناهار به حرکت ساکت و آرام همیشگی تبدیل شد اما آن یک هفته ای که طول کشید تا صندوقدار جدید یاد بگیرد چه کسانی باید پول بدهند خیلی سخت گذشت حس لحظهای که فهمیدم ناهار های مجانی ام چه معنایی دارند هنوز با من است و با تعریف آن می توانم گرم شدن صورتم را حس کنم این موضوع بی پولی خانواده ام را کمتر نکرده بود اما آن لحظه همه چیز را برایم تغییر داد به تفاوت های بین خودم و همکلاسی هایم توجه کردم با وجود اینکه یونیفرم همهمان یکسان بود اما بچه هایی که بابت ناهار پول میدادند خوش لباسترین به نظر می رسیدند به خاطر کفش هایشان بود آنها حتی موهای بهتری داشتند یعنی به جای اینکه موهایشان را با یک قیچی و کاسه توی خانه کوتاه کنند میرفتند آرایشگاه ما در فاصله چند کیلومتری از یکدیگر زندگی می کردیم اما بچه هایی که ناهار مجانی داشتند با لهجه کشیده جنوبی والدینمان صحبت میکردند در مقابل بچه هایی که برای ناهار پول میدادند با صوت بی لهجه گویندگان خبر حرف می زدند که به همه جا و هیچ جا تعلق داشتند همیشه خجالتی بودم و توی مدرسه به بچه ای کاملاً ساکت تبدیل شدم اصلاً من کی بودم که بخواهم صحبت کنم ناگهان نردبان اجتماعی جدیدی جلوی روی من و بالای سرم شکل گرفت پلههای این نردبان با کفشها و موها و لهجهها علامتگذاری شده بودند و تازه یاد گرفته بودم تفسیرشان کنند اهمیتی نداشت که به جز طرز نگاه همه چیزی در اطراف تغییر کرده بود حالا در حقیقت تغییر بودند اگر عادت دارید درباره ثروت و فقر تنها بر اساس اصطلاحات مالی فکر کنید روشی که حسابدارها دارند واکنش من برای تان بی معنا خواهد بود بینش من تغییری در درامد والدینم ایجاد نکرد مخارج ماهانه ما را تغییر نداد در واقع هیچ چیز را در جهان تغییر نداد جز خودم این موضوع با جهت دهی توجه هم و تغییر تصورات و افکار و کنش هایم آیندهام را تغییر داد برای درک طرز فکر ما درباره موقعیت اجتماعی بهتر تصویر نردبان صفحه بعد نگاه کنید تصور کنید افراد بالای نردبان در بهترین جایگاه قرار دارند بیشترین پول بهترین آموزش و بالاترین دستمزد ها کسانی که در انتهای نردبان هستند بدترین جایگاه را دارند کمترین پول پایین ترین سطح آموزش و پست ترین شغل ها البته اگر از یا شغلی داشته باشند اگر قرار باشد موقعیت اقتصادی تان را با توجه به دیگران بسنجید خودتان را در کدام یک از این ده پله قرار خواهید داد این تصویر ساده یکی از پرکاربردترین معیارهای سنجش موقعیت اجتماعی ذهنی است بیایید اسمش را بگذاریم نردبان موقعیت اگر از سطح درآمد تحصیلات و اعتبار شغلی یک فرد اطلاع داشته باشیم باید بتوانیم تصور از موقعیتش در نردبان را به درستی پیشبینی کنیم مشکل این است که نمی توانیم حتی نمی توانیم پیشبینی تقریباً درستی هم داشته باشیم درست است که به طور متوسط افراد دارای درآمد بیشتر آموزش بیشتر و شهرهای بهتر خود را در پلههای بالاتر نردبان تصور میکنند اما تاثیر آن نسبتاً کم است در نمونههای فرضا هزار نفری بعضی ها خودشان را در پلههای بالا بعضی در پله های پایین و بسیاری در پله های میانی نردبان جای می دهند اما تنها ۲۰ درصد از این خود ارزیابی ها متکی به درآمد تحصیلات و موقعیت شغلی است
نویسنده: کیت پین
مترجم: سمانه پرهیزکاری
بانک کتاب بیستک خرید آنلاین کتاب نردبان شکسته نشر میلکان از سری کتاب های روانشناسی به شما علاقه مندان توصیه می کند
گاهی اوقات تجربهی یک بار خرید از بانک کتابی با مزایای ویژه میتواند مسبب عادت همیشگی برای سایر خریدهای اینترنتی شود. حال اگر افراد مراجعهکننده بدانند که بعد از ارسال سفارش کتاب حتی از نوع کمیابترین آن به بانک کتاب بیستک، در کمترین مدت، سفارشات را درِ منزل تحویل میگیرند، بیشک در ادامهی راه خرید خود، بانک کتاب بیستک را به فراموشی نخواهند سپرد.