عنوان: خرید کتاب استپ انتشارات جامی
کتاب استپ از مجموعه کتابهای انتشارات جامی می باشد. در بخش ابتدایی کتاب آمده است: در سپیده دم یکی از روزهای ماه ژوئیه درشکه ای که گروک کهنه و ژنده ای داشت و به یکی از آن چهار چرخ های بدون فنر عهد باستان می ماند که امروز دیگر در روسیه کسی به جز تحصیلداران تجار و فروشندگان دوره گرد و کشیش های ندارتر در آنها سفر نمیکنند از شهر ن مرکز ایالت ز است خارج شد و لق لق زنان در راه چاپار رو به راه افتاد. به هر تکان سر و صدایش بلند می شد و به غژ غژ می افتاد و سطلی که به پشت آن آویزان بود با صدای زنگ دار ناهنجاری با آن هم سازی میکرد. تنها از همین سر و صداها و چرم پاره های نکبت باری که از بدنه پوست پوست شده اش آویزان بود میشد سن فرتوت آن را حدس زد و دانست که شیرازه آن هر لحظه ممکن است بگسلد و از هم بپاشد. دو نفر از ساکنان شهر ن در درشکه نشسته بودند. یکی بازرگانی بود به نام ایوان ایوانیچ کوزمیچوف مردی با ریش تراشیده که عینک به چشم و کلاه حصیری به سر داشت و بیشتر به یک کارمند دون پایه دولت می ماند تا یک تاجر و دیگری پدر روحانی خریستوفرسی دیه سکی کشیش کلیسای سن نیکلا در شهر ن پیرمرد ریزه ای بود با موهای بلند. خرقه کرباسی خاکستری رنگی به تن و کلاه لبه پهنی بر سر داشت و کمربند رنگین گلدوزی شده ای به کمر بسته بود اولی غرق در اندیشه بود و دائم سرش را تکان می داد که خواب آلودگی را از خود براند در بشره اش خوانده میشد که خویشتنداری تاجر مابانه اش با حالت خوش مردی که تازه با خویشان وداع کرده و در هنگام جدایی می جانانه ای زده در جنگ است دومی با چشمان نمناک خیره شده و به دنیای خدا با اعجاب مینگریست و چنان لبخند و شادی بر لب داشت که گویی تا به لبه کلاهش میرسید. چهره اش سرخ و یخ زده به نظر میآمد هردوی آنها یعنی پدر روحانی خریستوفر و کوزمیچوف به فروش پشم می رفتند. هنگام خداحافظی با خانوادههایشان شکم سیری نانخامه ای خورده و گرچه بامداد بسیار زودی بود چند جامی می می زده و هر دو بسیار سرخوش بودند. جدا از دو مردی که در بالا توصیف شدن و دنیسکای درشکه ران که به یک جفت اسب به کهر شوخ و شنگ شلاق می زد هیکل دیگری در درشکه بود و این پسر بچه ای بود نه ساله که صورت آفتاب خورده و خیس از اشک داشت پسر بچه یه گروشکا خواهرزاده کوزمیچوف بود که با اجازه دایی خود و همراه دعای خیر پدر روحانی خریستوفر راهی مدرسه بود مادر او خواهر کوزمیچوف و الگاایوانوناکه بیوه ی دفتر دار دانشکده بود و مردم تحصیل کرده و اجتماع با فرهنگ را بسیار میپسندید از برادر خود خواسته بود که یک گروشکا را در سفر فروش پشم همراه خود ببرد و به مدرسه بگذارد و اکنون پسربچه کنار درشکه ران دنیسکا نشسته بود. و برای اینکه نیافتد آرنج او را چسبیده بود و مانند کتری روی آتشدان بالا و پایین می افتاد و کوچکترین اطلاعی نداشته کجا میرود و برای چه میرود حرکت سریع هوا پیراهن سرخ رنگ او را در پشتش به شکل بادکنک در آورده و کلاه تازه اش که پر طاووسی مانند کلاه درشکه رانها داشت دایی ام به پشت گردنش می لغزید. احساس می کرد که آدم بسیار بدبختی است و دلش می خواست گریه کند. هنگامی که درشکه از کنار زندان گذشت یه گروشکا به پاسدارانی که زیر دیوار بلند و سفید زندان آهسته قدم می زنند و پنجره های میله دار و صلیبی که بر بام می درخشید نگاه کرد و به یادش آمد که یک هفته پیش در روز عزای مادر مقدس کازان با مادرش برای عید تبریک به کلیسای زندان رفته بود و پیش از آن در عید پاک با دنیسکا و لودمیلای آشپز به زندان رفته و برای زندانیان نان و تخممرغ و شیرینی و گوشت قورمه عید پاک برده بود. زندانیان از آنها تشکر کرده و علامت صلیب به سینه آنها کشیده و یکی از ایشان یک سگک سربی که خودش ساخته بود به یک گروشکا داده بود. پسرک همانطور که درشکه لعنتی به تندی می گذشت و همه آن جاهای آشنایی که پشت سر میگذاشت چشم دوخته بود.
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتابهای مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم میسازد. معمولا هیچ گزینهای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمیتواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ بهخصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتابهای کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماههای پایانی سال برای بچههای کنکوری است. در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتابهایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان میشود. بانک کتاب بیستک با تخفیفهای فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانشآموزان و کنکوریهای عزیز در شرایط ویژهی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانشآموزان عزیز رقم زده است.