کتاب لالایی از مجموعه کتابهای انتشارات نگاه می باشد. در بخش ابتدایی کتاب آمده است:
کودک مرد. چند ثانیه کافی بود دکتر تایید کرد از نکشیده را در کیسه خاکستری خواباندند و چفت و بست براق را از روی جسم پاره پاره ای گذراندند که وسط اسباب بازیها شناور بود وقتی نیروهای امدادی رسیدن دخترک ما هنوز جا نداشت مثل حیوانی وحشی جنگیده بود آثار نزاع و تکه های پوست زیر ناخن های سستش پیدا شد در آمبولانسی که او را به بیمارستان می برد به خود پیچید و تشنج کرده بود. چشمهای از حدقه بیرون زده بود و به نظر میرسید هوا را جستجو میکند گلویش پر از خون شده بود شش هایش سوراخ و سرش به شدت به کمد آبی کوبیده شدهبود از صحنه جنایت عکسبرداری شد پلیس اثر انگشت را ضبط کرد و مساحت حمام و اتاق بچه ها را اندازه گرفت روی زمین فرش کودکانهای که نقش سفید برفی بر آن دیده میشد آغشته به خون بود نیز کودک نیمه واژگون شده بود اسباب بازی ها در کیسه های شفاف قرار گرفت و مهر و موم شد حتی از کمد آبی نیز در دادگاه استفاده خواهد شد. مادر بچه ها شوکه شده بودیم چیزی بود که نیروهای آتشنشانی گفتن مأموران پلیس تکرار کردند و خبرنگاران نوشتن وقتی وارد اتاق شد که بچهها در آن میخوابیدن فریادی از ته دل شبیه زوزه ماده گرگی سرداد دیوارها از این جیغ لرزیدن ظلمات در آن روز ماه مه فرود آمد. او بالا آورد و پلیس در حالی پیدایش کرد که با لباسهای کثیف در اتاق چمباتمه زده بود و مثل دیوانهای خشمگین هق هق می کرد چنان جیغی زد انگار ریه هایش دریده شده باشند تکنسین فوریتهای پزشکی با سرش علامت خفیفی داد و آنها با وجود مقاومت زن و لگد هایش بلندش کردن آن را به آرامی بر داشتن وزن کارورز تازه کار فوریت های پزشکی آرام بخشی به او تزریق کرد. اولین ماه کارورزی اش بود. آن زن دیگر هم باید نجات میان با همین اندازه حرفهای گری و بی طرفی او چیزی از مرگ نمی دانست از مرگ فقط این را بلد بود که هدیه اش کند. هر دو مچش را زده و چاقو را در گلویش فرو کرده بود زن پای میله های تخت بیهوش شده بود او را بلند کردند و نبض و فشارش را گرفتند او را روی برانکار خواباندن و کارورز تازه کار دستش را که گردنش را محکم گرفته بود در دست گرفت. همسایه ها پایین ساختمان جمع شده اند به ویژه زن ها آمدهاند به زودی وقتش است بروند مدرسه دنبال بچه هایشان با چشمهایی پف کرده از گریه به آمبولانس نگاه میکنند اشک می ریزند و می خواهند بدانند چه شده است روی پنجه پاهایشان بلند می شوند و سعی میکنند از چیزی سر در بیاورند که پشت نوارهای صحنه جرم پلیس و درون آمبولانسی میگذرد که آژیر کشان راه افتاده است بیخ گوش همدیگر اطلاعاتشان را زمزمه میکند به همین زودی شایعات پخش می شود بلایی سر بچه ها آمده است. اینجا ساختمان نوسازی در خیابان اوت ویل در منطقه دهم از ساختمانی که همسایه ها بدون اینکه همدیگر را بشناسند سلامهای گرمی رد و بدل می کنند. آپارتمان خانواده ی مسه در طبقه پنجم قرار دارد کوچکترین خانه بناست. پل و میریم وقتی دومین فرزندش متولد شد وسط نشیمن تیغه ای کشیدن آنها در اتاق تنگ بین آشپزخانه و پنجره ها می خوابند که رو به خیابان باز میشود میریم عاشق مبل های رنگی و گلیم فرش از به دیوار گراور های ژاپنی آویزان کرده. امروز زودتر به خانه برگشته است جلسهای را کوتاه کرده و بررسی پرونده را به فردا انداخت است وقتی روی صندلی تاشو قطار خط هفتم نشست به خودش گفت بچهها را غافلگیر خواهد کرد وقتی رسید دم نونوایی توقف کرد باگت سرد دسری برای بچه ها و یک کیک پرتقالی هم برای پرستار بچه ها خرید پرستار عاشق کیک پرتقالی بود. فکر کرد آنها را به شهربازی ببرد شاید میرفتن با هم برایشان خرید میکردند شاید میلا اسباب بازی می خواست و آدام تکه نان بزرگی در کالسکه اش میمکید...
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتابهای مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم میسازد. معمولا هیچ گزینهای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمیتواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ بهخصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتابهای کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماههای پایانی سال برای بچههای کنکوری است. در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتابهایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان میشود. بانک کتاب بیستک با تخفیفهای فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانشآموزان و کنکوریهای عزیز در شرایط ویژهی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانشآموزان عزیز رقم زده است.