کتاب پری ماه از مجموعه کتابهای انتشارات نون می باشد. در بخش ابتدایی کتاب آمده است: پسر بچهای که لباس بلوچی و طاقه ای پارچه بر شانه دارد فریاد میزند مادرم بلند میشود داد میزند صبرکن پدرم ساک در دست و پارچه بر دوش سراسیمه با پاهای برهنه دنبال وانت می دود جیغ میکشم بابا مادر بلند میشود ساک برزنت در میان دشت میافتد. طاقه پارچه مخمل زری توی دشت باز می شود دو پسربچه زبانشان از دهانشان بیرون افتاده و لهله نمیزنند و دنبال وانت میدوند مامورها تیر می زنند مادرم نعره می کشد مار سیاهی از دهان مادرم بیرون میآید و به آسمان میرود دیواری بلند و بتنی جلوی پای من و مادرم از زمین بیرون میآید مادرم جیغ میکشد و بر میگردد داد میزنم بیدار میشوم. مینشینم هوا روشن از پرده شکم آورده و باد از پشت پرده نالان با صدای جیغ تکانخوردن لولای پنجره زنگ زده توی اتاق می آید. می ایستم. عرق پشت گردنم را پاک می کنم هوا گرم است صدای کشیده شدن و تق تق از حیاط می آید پنجره را می بندم و حیاط می روم آفتاب چشمم را می زند مادرم کارتونی را روی زمین می کشد باد می وزد به کوچه می روم کوچه خالی است. کنار دیوارشکسته کاهگلی سگ همسایه دیوار به دیوارمان تنبل خوابیده است طعم خاک را ته حلقم احساس میکنم و شکاف دیوار کاهگلی بالای سر سگ خار بوته ای بیرون زده است رد میشوم کوچه را میدوم و از سقف های گنبدی هم رد می شوم. پشت خانه ها جایی که گاومان را از آن راه به طرف هامون میبردیم بی بی چارقد سیاهش را دور سرش بسته و پشتش را به درخت خشک گز داده است و بر موهای سفید و دست هایش خاک نشسته است و پنجه هایش شل و وا رفته اند انگشت هایش مثل گیاهی خشک در باد تکان میخورد. تا چشم کار میکند بیابان است و کرته های خشک و درختچههای گز خشکیده که با باد زوزه میکشند بی بی سرفه میکند پلک هایش را باز میکند و نگاهم می کند راست می نشیند دستش را می تکاند و دهانش را باز می کند دندان توی دهانش ندارد میگوید میخوایت ببرین. میگویم دوست ندارم برم بی بی این همش به مامانم میگه بریم. بی بی می خندد صدایش تیز و ظریف است کف دور دهانش را با دست پاک می کند پشت دستش سیاه و زبانش را دور لبش می لیسد و تف میکند و با پشت دست روی زبانش میکشد و اخ تف می کند و می گوید چیکار کنه خوب بچه. دیگه به مامانت چی میگه. بلند می خندد لبهایش جمع می شوند و روی لثه هایش می چرخند و خنده اش گم می شود انگار که قورت می دهد خنده اش را. بعد نفسش برمی گردد و توی چشمهایم نگاه می کند هاله دور مردمک سیاه چشمش کمرنگ و مات است می گوید تو مال اینجا ای خاک پدرت اینجاست پدرت یه روزی برمیگرده... توی دونه های انگور رو چه... با دیبا و اطلس.... نرو بچه. اون پیش پری هاست. دامنش را می تکاند سرش را بلند می کند دستش را سایه بان می کند چشمش آب می زند هیچ ابری در آسمان نیز دماغش را می خاراند و میگوید. بگو بهشون من نمیام اگر بری دیگه هیچ وقت برنمیگردن. گور غریب میشین. این خودش عرضه ی زندگی نداره. وای چه جواهری را از دست دادیم. نمیفهمه این روزها میگذره مردکه بی پدر. روی زمین تف می اندازد و تفش خرچنگ کوچکی می شود که از آبهای هامون بیرون آمده کج کج روی زمینی می غلتد و از کنار انگشت های کثیف پاهایم و دمپایی های صورتی ام رد میشود...
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتابهای مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم میسازد. معمولا هیچ گزینهای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمیتواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ بهخصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتابهای کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماههای پایانی سال برای بچههای کنکوری است. در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتابهایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان میشود. بانک کتاب بیستک با تخفیفهای فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانشآموزان و کنکوریهای عزیز در شرایط ویژهی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانشآموزان عزیز رقم زده است.