زیور چند وقته یه چیزی میخوام بهت بگم اما هر بار خواستم بگم نتونستم. اما امروز تصمیم گرفتم بهت بگم. قلبم شروع کرد به تند تند زدن. زبونم نمی چرخید چیزی بگم. محمد به حرف هاش ادامه داد و گفت زیور من به تو علاقه مند شدم. دوست دارم باهات ازدواج کنم. فکر میکنم اگر با هم ازدواج کنیم هر دومون خوشبخت میشیم. وای خدای من چی میشنیدم. محمد داشت به عشقش اعتراف می کرد. خدایا شکرت. پس عشق من یک طرفه نبود. اونم نسبت به من همین حس رو داشت. محمد مثل لبو قرمز شده بود. کمی این پا و اون پا کرد و گفت زیور توروخدا از دستم ناراحت نشو. من خواستم حرف دلم رو بهت بگم. تصمیمم برای ازدواج با تو جدیه...
متن کتاب بدین صورت آغاز شده است. تابیدن نور آفتاب بهاری به اتاق چشمام رو باز کردم. کش و قوسی به بدنم دادم. بازم خوابم میومد اما با شنیدن صدای ننه از اتاق بغلی که داد میزد میگفت زیور ذلیل شده. لنگ ظهره. پاشو دست و صورتت رو بشور و صبحونه حاضر کن. الان آقات بیدار میشه. سریع از جام پریدم. پس از جمع کردن لحاف و تشکم به سمت حیاط دویدم. نشستم سر حوض دست و صورتمو شستم و کمی دونه برداشتم و سراغ لونه ی مرغ ها رفتم. تا در لونه رو باز کردم مرغ ها پریدن تو حیاط و مشغول دونه خوردن شدند. منم سریع رفتم سراغ سبد تخم مرغاشون. فقط سه تا تخممرغ اونجا بود. ناراحت شدم چون دوتاشون مال صبحانه آقام بود و یکیشون مال صبحانه ننه. شاید اگر یکی اضافه بود به من و خواهرامم چیزی می رسید. گاهی فکر می کردم که شاید بچه ی واقعی ننه و آقا نیستم چون هیچ وقت ازشون محبتی ندیده بودم. چهار تا خواهر بودیم و هیچکدوممون براشون مهم نبودیم. خواهر بزرگم زهرا شونزده سالش بود دختر سفید و چشم عسلی با اندامی ظریف که دو سال پیش به زور احمد پسر یکی از دوستای بابام ازدواج کرد و سه ماه پیش صاحب یک دختر خوشگل شد که اسمش رو مریم گذاشت. بماند که پدر شوهر و مادر شوهر سر همین که دختر زائیده بوده چقدراذیتش کردن. من هم دختر دوم خونواده بودم دوازده سال بیشتر نداشتم اما کل کارهای خونه به عهده من بود...
بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتابهای مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم میسازد.
معمولا هیچ گزینهای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمیتواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ بهخصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتابهای کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماههای پایانی سال برای بچههای کنکوری است. از طرفی با وجود شرایط کرونایی امروز شنیدن خبرهای تخفیفی اجناس بهصورت حضوری، میل به خرید را به خاطر خطر سلامتی، کاهش میدهد؛ اما در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتابهایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان میشود. بانک کتاب بیستک با تخفیفهای فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانشآموزان و کنکوریهای عزیز در شرایط ویژهی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانشآموزان عزیز رقم زده است.