عنوان: خرید کتاب پریماه انتشارات شقایق کتاب پریماه از مجموعه کتاب های انتشارات شقایق می باشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است. پیرمرد گل فروش با دیدن شهاب لبخندی روی لب آورد و در حالی که شاخه های گل را درون گلدان قرار می داد با مهربانی گفت. نمیدونم باید بگم از دیدنت خوشحالم یا ناراحت شهاب دست او را به گرمی فشرد و لبخند زنان گفت سلام بابا حیدر. سلام بر مجنون دوران خوش آمدی ولی نکنه.... نکنه چی بابا. پیرمرد نفس عمیقی کشید و در حالی که به صندلی اشاره میکرد گفت نکنه بازم گل میخوای. شهاب نگاه امنیتی به چشم های میشی رنگ او انداخت و گفت پای سگ بوسید مجنون خلق گفتندش چه بود. گفت این سگ گاهگاهی کوی لیلی رفته است هنوزم از دیدنم ناراحتی. وقتی ماه از نیمه میگذره و به روزهای پایانی اش نزدیک میشه وقتی خورشید غروب میکنه دلم میلرزه و دلشوره به تمام وجودم چنگ میزنه.... همه اش با خودم میگم یعنی میشه. شهاب روی صندلی جابجا شد و به آرامی گفت چی میشه. این که انتظار تو به سر بیاد و به عشقت برسی و آخر ماه برای بردن سی شاخه گل رز زرد نیای. بابا ازم خسته شدی از تو نه ولی از زمانه آره دو ساله از آشنایی ما میگذره دقیقاً ۲۴ ماه که تو مشتری سی شاخه گل رز زردی بس نیست. از کی خورشید آرزوها طلوع میکنه مجنون. بعد نفس عمیقی کشید و ادامه داد اولین باری که اومدی اینجا رو بخاطر داری. شهاب نگاهش را به نقطهای نامعلوم دوخت و گفت بله خیلی خوب بود. زل زدی تو صورت من و گفتی سی شاخه گل میخام گفتید سی تا. گفتی همه اش هم رز زرد. گفتید چند سالته. تو گفتی ۲۰. گفتید عاشق شدی تو خندیدی. گفتید قدرشو بدون. گفتی قدر چی. گفتید ۲۰ سالگیت رو تو فقط نگاهم کردی. گفتی چه حسی داره. گفتی یک حس خوب مثل عاشقی گفتید پس عاشقی. ساکت شدی. گفتید تو این سن و سال. گفتی مگه عاشق شدن سن و سال میخواد. گفتید نه ولی جرئت آره. گفتی دارم. گفتید صبر چطور. گفتی سی شاخه گل رز زرد داری یا نه. گفتید اگر صبر تو عشق مثل گل خریدنت باشه مفت نمی ارزه. گفتی صبر می کنم حتی اگه اتاقم بشه گلستان. شما خندیدی خنده ی تلخ یه خنده ی بی صدا. ازت خوشم اومد گفتید پس بگو زیرشاخه انتظار می خوام. گفتی انتظارم به قشنگی گل. گفتید اون هم رز زرد. این را گفت و بغضش را قورت داد اشک در چشم های پیر مرد خیمه زد نگاهش را به چشم های سبز و ناآرام شهاب دوخت و گفت. هنوزم انتظار قشنگ آره بابا به قشنگی روزای اول سپس با صدایی مرتعش ادامه داد ۳۰ شاخه رز زرد دارید. پیرمرد در میان گریه لبخندی زد و گفت هنوزم لحنت مثل دو سال پیش به همون تازگی و همون جرمی و عاشقی بعضی وقتا بدجوری بهت حسودیم میشه. به من. آره به تو به صبرت به ثابت قدمی توی عشق توی این زمانه هزار رنگ تو هنوز یه رنگی مثل ۲۰ سالگیت. شهاب دستهای لرزان پیرمرد را در دست گرفت و گفت بابا من چه رنگی ام. سبزی سبز به رنگ عشق. بعد ایستاد و گفت الان سی شاخه گل انتظار رو برات میارم. با دور شدن پیرمرد برای چندمین بار بختش را قورت داد و به فکر فرو رفت.بانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم ميسازد. معمولا هيچ گزينهاي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نميتواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ بهخصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتابکمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماههاي پاياني سال براي بچههاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتابهايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان ميشود. بانک کتاب بيستک با تخفيفهاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانشآموزان و کنکوريهاي عزيز شرايط ويژهرقم زده است.