کتاب زمستان از مجموعه کتابهای انتشارات پاگرد می باشد. در بخش ابتدایی کتاب آمده است:
از بالای وست مینستر بلندی اصلی شهر میشد نوار خیلی باریک و نقرهای اقیانوس را دید که افق را تا شرق می پوشاند پدرم این منظره را دیده بود مدیر به همه نشان می داد اما وقتی داشت از فرودگاه جی اف کندی می برد به همان خانه اصلاً نیست تا به ما هم نشانش دهد. اقیانوس بیشتر از هرچیز دیگری که توی دید ما نبود ممکن بود حالمان را بهتر کند خود مجتمع لاندن تراست نیویورک افتضاح بود نصف خانه ها هنوز سیم کشی لازم داشتند و ساختمان ها در نور غروب مثل کشتی های آجری به گل نشسته ای ولو شده بودند. گل و لای با شن و ماسه همه جا رفته بود و چمن هایی که آخرهای پاییز کاشته شده بودم به شکل بافه هایی مرده از میان برف بیرون زده بودند. پاپی گفت در ساختمان اتاق رختشویی خودش رو داره مامی از ته یقه خرطومی کاپشنش نگاهی مبهم انداخت و سر تکان داد گفت چقدر خوب من داشتم بهت زده برف را نگاه میکردم که روی خودش الک میشد و برادرم داشت با لنج انگشتانش را میشه کانت اولین روز من در آمریکا بود جهان یخ زده و صلب بود. آپارتمان به نظرمان بزرگ می آمد من و رافا اتاق تکی داشتیم و آشپزخانه مان با یخچال و اجاقش تقریبا هم اندازه ی کل خانهمان در سامنر ولز بود. تا وقتی که پاپی ترموستات را روی ۲۵ تنظیم کرد یک بند می لرزیدیم قطره های آب عین زنبور روی شیشه های پنجره جمع شده بودند و تا با دستش را پاک نمی کردی نمی توانستی بیرون را ببینی من و رافا لباسهای نومان را پوشیده بودیم و تیپ زده بودیم که برویم بیرون اما پاپی گفت کاپشن و چکمه های مان را بکنیم خودش نشست جلوی تلویزیون دست های لاغر و عجیب پر مویش از آستینهای کوتاه از بیرون زده بودند تازه به مان نشان داده بود که چطور سیفون توالت را بکشیم و شیر آب و دوش را باز کنیم. پاپی گفت اینجا زاغه نیست. ازتون می خوام با همه چیز محترمانه رفتار کنید آشغال هاتون رو تو خیابون نمیریزید کف خونه چیزی نمیندازید پای بوته ها دستشویی نمیکنید. رافا بهم سقلمه زد. توی سانتو دومینگو همه جامی شاشیدیم دفعه اولی که پاپی گیرم انداخت که دارم گوشه خیابان میپرانم در آن شب بازگشت پیروزمندانه اش جیغ کشیده بود داری چه گوهی میخوری. این جاها آدمهای برازنده ای زندگی می کنند و ما هم باید مثل آنها رفتار کنیم از الان به بعد شما آمریکایی اید. بطری شیواس رگالش را گذاشته بود روی زانویش. چند ثانیه صبر کردم تا بهش بفهمانم آره همه حرفات رو شیرفهم شدم و بعد گفتم حالا میشه بریم بیرون. مامی گفت نمیخواید بیاید کمک من چمدون ها را باز کنیم دستهایش کاملاً بی حرکت بودن معمولاً داشتن به یک تکه کاغذ یا آستین هایش یا به هم بر میرفتند. گفتم ما یه تک پا می رویم بیرون پا شدم و چکمه هایم را پایم کردم اگر حتی یک کم هم پدرم را می شناختم عمرا پشتم را بهش نمی کردم اما نمی شناختمش او پنج سال بود که توی آمریکا کار می کرد و ما ۵ سال بود که توی سانتو دومینگو منتظر بودیم گوشم را گرفت و پرتم کرد روی مبل هیچ جوره راضی به نظر نمیآمد. هر وقت من گفتم آمادگی بیرون رفتن داری میری بیرون. به رافا نگاه کردم که ساکت نشسته بود جلوی تلویزیون توی جزیره بودیم من و رافا خودمان با اتوبوس خطی کل پایتخت را میگشتیم به پاپی نگاه کردم صورتش هنوز ناآشنا بود گفت به من نگاه نکن. تیپ زده بودیم که برویم بیرون اما پاپی گفت کاپشن و چکمه هامان را بکنیم خودش نشست جلوی تلویزیون دست های لاغر و عجیب پر مویش از آستین های کوتاهش بیرون زده بودند تازه به ما نشان داده بود که چطور سیفون توالت را بکشیم و شیر آب و دوش را باز کنیم...
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتابهای مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم میسازد. معمولا هیچ گزینهای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمیتواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ بهخصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتابهای کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماههای پایانی سال برای بچههای کنکوری است. در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتابهایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان میشود. بانک کتاب بیستک با تخفیفهای فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانشآموزان و کنکوریهای عزیز در شرایط ویژهی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانشآموزان عزیز رقم زده است.