عنوان: خرید کتاب سوتنیکوف انتشارات وال
کتاب سوتنیکوف از مجموعه کتابهای انتشارات وال می باشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است. از میان جنگل و در کوره راهی می رفتند که در آن دیگر هیچ ردی از سم اسبان چرخ گاری ها یا پای آدمها به جا نمانده بود. برف همه جا را پوشانده بود. در این راه بی گمان تابستان هم رفت و آمد زیادی جریان نداشت و اکنون پس از بورانهای ماه فوریه برف همه جا را باید به کلی پوشانده بود و اگر جنگل نباشد برگ همه جا را به کلی پوشانده بود و اگر جنگل نبود و اگر ردیف درختان کاج و توسکا در دو سو که در دل تاریکی باریکه سفید و طولانی میان خود به جا گذاشته بودن نبود به سختی میشد تمیز داد که اینجا راهی هست. هر چه بود راه گم نکرده بودند. همچنان که از لابلای بوته های لخت غرق در تیرگی پیرامون را می نگریست نشانه هایی را که از پاییز گذشته در خاطرش نقش بسته بود و سود بیشتر و بیشتر به یاد می آورد. آن زمان او با چهار نفر دیگر از گروه اسمولیاکوف در حوالی غروب درست از همین راه به سوی خوتور قدیمی میرفت. آن بار نیز می خواستند قدری آذوقه تهیه کنند. این هم دره ای که او و دو همراهش کنار هم نشستند و سیگار دود کردن و انتظار کشیدن تا دو همراه دیگر که جلوتر رفته بودن علامت بدهند و آنان را صدا بزنند. اما اکنون پایین رفتن از شیب در هم ممکن نبود زیرا باد و بوران نقاب برفی نازکی در لبه بریدگی دره ایجاد کرده بود و درختان لخت رسته در نشیب آن تا بالاترین شاخه ها زیر برف مانده بودند. در فاصله نزدیک و فراز درختان کاج پارما پژمرده و کم نوری بر می آمد و در دوردست های آسمان ستارگانی از سرما می لرزیدند. دلشان به همین ها خوش بود مانند آن بود که جاندارانی خردمند و بی خطر همراهی شان می کردند. جمعیت آن سوتر پیکرهای غولآسای کاج ها و شاخه های درهم رفته بوته ها با سایه های مبهم خود منظره ترسناک داشتند و در کنار آن ها را پوشیده از برفی سپید و پاک و آسانی تمیز داده میشد. متروک بودن این راه گرچه راه رفتن را دشوار میکرد اما احتمال غافلگیر شدن از حوادث نامنتظر را هم کاهش میداد و ریباک میاندیشید که در چنین جای متروکی ممکن نیست کسی آنان را زیر نظر داشته باشد. با این حال لازم بود بسیاری با احتیاط حرکت کنند زیرا دو ساعت پیش در نزدیکی گلینیان چیزی نمانده بود که با آلمانی ها رودررو درآیند. بخت یارشان بود که بیرون آبادی مرد هیزم کش را دیدند و او از خطر آگاه شان کرد. آنان به جنگل بازگشتند و پس از سرگردانی بسیار در میان بوته ها سرانجام این راه را یافتند. ریباک از رودرروی غافلگیرانه در جنگل یا دشت ترسی نداشت هر دو مسلح بودند. البته فشنگ کمی با خود برداشته بودند اما چه می توانستند بکنند تک تک رو برایشان که در باتلاق گوره لی مانده بودن آنچه می توانستند از ذخیره ای ناچیز فشنگ خود به آنان داده بودند. اکنون گذشته از پنج فشنگی که در تفنگ ریباک بود سه خشاب پر دیگر در جیب نیمه پوستین او به هنگام راه رفتن صدا میدادبانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم ميسازد. معمولا هيچ گزينهاي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نميتواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ بهخصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتابکمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماههاي پاياني سال براي بچههاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتابهايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان ميشود. بانک کتاب بيستک با تخفيفهاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانشآموزان و کنکوريهاي عزيز شرايط ويژهرقم زده است.