عنوان: خرید کتاب افشاگر انتشارات تندیس
کتاب افشاگر از مجموعه کتابهای انتشارات تندیس می باشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است. رادیو موسیقی جاز آرام پخش میکرد این نوعی مصالحه بود. لیسی مالک پریوس و همینطور رادیو همونقدر از موسیقی تند رپ بدش می آمد که مسافرش هوگو از موسیقی محلی جدید متنفر بود. آنها نتوانسته بودند درباره کانال ورزشی مسائل اجتماعی آوازهای قدیمی نمایش های طنز اخبار سی ان ان اپرا و صد ایستگاه رادیویی دیگر به توافق برسند. با این حال لیسی به دلیل ناامیدی و استیصال و هوگو به دلیل خستگی و کلافگی خیلی زود تسلیم شدن و برای شنیدن موسیقی جاز آرام به توافق رسیدند. آرام به این دلیل که مزاحم چرت عمیق و آرام هوگو نباشد و آرام به این دلیل که لیسی علاقهای به جاز نداشت. این یکی از آن بده بستان هایی بود که طی سال ها کار گروهی به آن عادت کرده بودند. لیسی رانندگی می کرد و هر دو راضی بودند. سازمان نظارت بر قضات و پیش از رکورد بزرگ اقتصادی تعدادی هوندای دولتی در اختیار داشت. تمام آن خودروها چهار در و سفید بودند و خیلی کم از آن استفاده شده بود. اما با کاهش و قطع بودجهها آن خودروها از سازمان رفته و حذف شده بودند. اکنون از لیسی هوگو و تعداد بیشمار کارمندان دولتی فلوریدا توقع میرفت که در ازای ۵۰ سنت هر مایل از خودروی شخصی خود برای انجام کارهای دولتی استفاده کنند. هوگو که چهار فرزند و بدهی بانکی بزرگی داشت یک خودرو برونکو قدیمی داشت که به زحمت او را به دفتر کارش می رساند چه برسد به اینکه به سفر جاده ای برود و به همین دلیل او اکنون خواب بود. لیستی از آن سکوت و آرامش لذت می برد. و مانند همه همکارانش اغلب به تنهایی به پرونده هایش رسیدگی می کرد. تعدیل نیرو از تعداد ماموران تحقیق کاسته بود و اکنون فقط شش مامور دیگر در سازمان نظارت بر قضات باقی مانده بودند. هفت مامور تحقیق در یک ایالت ۲۰ میلیون نفری با هزار قاضی در ششصد دادگاه که در سال نیم میلیون پرونده را رسیدگی می کردند. لیسی از اینکه اغلب قضات صادق سخت کوش و متعهد به عدالت و برابری بودن راضی و خوشحال بود. در غیر این صورت خودش نیز مدتها پیش از آن اداره را ترک کرده بود. تعداد اندکی از قضات فاسد او را هفتهای ۵۰ ساعت مشغول کار نگه می داشتند. او به آرامی دکمه چراغ راهنما را فشار داد و از سرعتش کاست و به سوی جاده خروجی رفت. زمانی که خودرو توقف کرده و با حرکتی ناگهانی خود را جلو کشید گویی بیدار و برای یک روز کار آماده است. او پرسید کجا هستیم. نزدیک است این ۲۰ دقیقه دیگر میرسیم زمانش رسیده که به سمت راست بچرخید و رو به پنجره خروپف کنی. عذر می خواهم خروپف می کردم. تو همیشه خرو پف می کنی دست کم زنت چنین ادعایی دارد. خوب برای دفاع از خودم باید بگویم که امروز صبح ساعت سه آخرین بچه اش را بغل کرده بودم و راه می بردم به گمانم دختر است اسمش چه بود. اسم کدام زنت یا دخترت. ها...ها...بانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم ميسازد. معمولا هيچ گزينهاي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نميتواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ بهخصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتابکمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماههاي پاياني سال براي بچههاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتابهايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان ميشود. بانک کتاب بيستک با تخفيفهاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانشآموزان و کنکوريهاي عزيز شرايط ويژهرقم زده است.