عنوان: خرید کتاب لاوی انتشارات کتاب نغمه
کتاب لاوی از مجموعه کتابهای انتشارات نغمه میباشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است. من لیلا هستم دختری که از معلولیتی که دارد رنج می برد. پدر و مادرم که قبل از به دنیا آمدن من با هم اختلاف داشتند بعد از تولدم با طلاق توافقی از هم جدا شدند و در حال حاضر هر کدام در کشوری دیگر ساکن هستند. من نزد مادر بزرگ و دایی ام بزرگ شدم. چند سال اول مادرم هم با ما بود. البته مخارج من توسط پدرم تامین می شد. یعنی اسمن با خانواده مادرم بودم ولی با خانواده پدری هم رابطه بسیار خوبی داشتم. همه دوستم داشتند و از هیچ محبتی نسبت به من دریغ نمی کردند. اما چیزی که باعث شده بود دو خانواده با وجود جدایی پدر و مادرم با هم رابطه خوبی داشته باشند فقط من نبودم. بلکه دلدادگی دایی من نسبت به یکی از دختران عمه ام بود که البته این دلدادگی در نهایت منجر به ازدواج دایی ام با دختر عمه شد و رابطه این دو خانواده را محکم کرد. داییام استاد رشته حسابداری بود. من به دلیل شرایط خاصی که داشتم همیشه و همه جا مورد توجه همگان بوده است. اوائل از نگاه های مردم نسبت به خودم خیلی مواظب میشدم اما کمکم به این نگاه های کنجکاو عادت کردم. از تغییر و جابجایی و تحول خوشم نمی آمد. مثلاً از این که مدرسه ام را عوض کنم به مدرسه دیگری بروم چون از جلب توجه و پرسشهای محیط جدید گریزان بودند. در حرف زدن علاوه بر اینکه مقدار کمی لکنت زبان داشتن آنطور که دختران دیگر صحبت میکردند نمیتوانستم صحبت کنم. اگر کسی سوال میکرد جواب می دادم و در غیر این صورت سعی میکردم سکوت کنم. البته با حرف زدن هم خیلی از نگاه ها را به سوی خود جلب می کردم. کم کم در طی روند داستان با دیگر خصوصیات من و خانواده ام بیشتر آشنا می شویم. داستان من از دانشگاه و تقریباً از ترم دوم شروع شد دایی ام در همان دانشگاهی که من قبول شده بودم عضو هیئت علمی بود. ترم اول را با موفقیت نسبتاً خوبی پشت سر گذاشته بودم و این باعث شده بود که در بین اساتید و دانشجویان سر زبان ها بیفتم. از بدو ورودم به دانشگاه با دایی ام قرار گذاشته بودیم که کسی به نسبت مان پی نبرد. فقط یکی از اساتید روانشناسی ترم اولم که با دایی ام رابطه خوب و صمیمانه ای داشت این موضوع را می دانست که او هم با شروع ترم دوم من برای ادامه تحصیل راهی خارج از کشور شد و دیگر در دانشگاه نبود. راستی فامیلی من وفا است که فکر میکنم این نام فامیلی هم در بیشتر کردن توجه ها نسبت به خودم بی تأثیر نبود. ترم دوم آغاز شده بود و من چون در پروژه ها بیش از اندازه به فکر نمره هایم بودم عملاً از پروژهها و تعطیلی بین دو ترم حظ و بهرهای نصیبم نشده بود و در نتیجه حال و حوصله کلاس رفتن را نداشتم. بالاخره دایی صدایش در آمد و با حالت طعنه و متلک گفت دانشگاه را با قدوم مبارکتون منور نمیکنید. و من در جواب گفتم کلاسی نیست که بیام هنوز کوتاه کلاس ها تشکیل بشه.....بانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم ميسازد. معمولا هيچ گزينهاي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نميتواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ بهخصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتابکمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماههاي پاياني سال براي بچههاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتابهايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان ميشود. بانک کتاب بيستک با تخفيفهاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانشآموزان و کنکوريهاي عزيز شرايط ويژهرقم زده است.