بیستک کالا - فروشگاه آنلاین

پیشنهاد بیستک کالا

محصولات مشابه

پسر اسوئا نشر مرکز

دسته: ادبیات و داستانی کد کالا: 10421 بازدید: 897 بار وضعیت: موجود نیست

نویسنده: لنا آندرشون و ترجمه: سعید مقدم انتشارات مرکز

گزیده ای از کتاب ادبی پسر اسوئا نشر مرکز... هنگامی که خانه مردم و رگنار ساله بودند جنگ جهانی دوم در اروپا آغاز شد رگنار هم در همان هفته اول جنگ کلاس اول مدرسه را در دبستان متیوس نام یکی از حواریون عیسی مسیح شروع کرد مادر اسوئا به پسر خود گوشزد می کرد که رفتن به مدرسه یک موهبت است و بنابراین هرگز نباید از سختی آن شکایت کند یک روز در مدرسه ابتدایی معلم رگنار خانم آرونسن می خواست برای کاری کلاس را ترک کند او را انتخاب کرد تا از پنکیک های نازک در صرف صبحانه اش مراقبت کند و گلنار که بچه‌های ما از بود و خود را بد اقبال می‌دانست ظرف غذا را روی شوفاژ زیر پنجره ی بلند گذاشت لبه شوفاژ انحنا داشت و از ظرف به زمین افتاد و درش باز شد و پنکیک ها می گرد و خاک کف اتاق آلوده شدند رگنار خشکش زد و صورتش داغ شد و بدنش می سوخت و مورمور میشد همانطور که تکه های فلک زده را با ترس و لرز جمع می‌کرد و سعی می‌کرد چاره‌ای پیدا کند و فکر کرد شاید بشود به سوی خانه دود از مادر اسوئا بخواهند پنکیک های تازه سرخ کنه اما کار خانوم آرونسن انقدر طول نمی کشید رگنار پسر های دیگر را دید که شرورانه میخندند در چهره شان هیچ نشانی از همدردی و مهربانی وجود نداشت فقط کیفر بودند که وقتی در یکنواختی افتاده و از اینکه کس دیگری مقصر بود احساس سبکی می کردند رگنار با خود گفت خانم آرونسن باید می‌دانست که برگزیدگی چه لطمه‌ای می‌زند همه چیز در زندگی این فکر را فراموش نکرد معلم او را از میان جمع بالا کشیده بود و نشان داده بود که او شایستگی مراقبت است پنکیک هایش را دارد منصفانه نبود که آدم بهای خوی منضبطش را با شرم و هراس بپردازد اما در واقع چنین بود برجسته شدن پرهزینه بود اموری را به آدم واگذار می کردند که قادر به انجام شان نبود و با خودش فکر کرد که اگر آدم معمولی باشد و در جمع مستحیل شود در موقعیتی قرار نخواهد گرفت که اشتباه کند سرچشمه شرم چیزی بود که آدم باید از شرش خلاص شد برگزیده بودن غیر معمولی بودن یکتا بودن رگنار در مدرسه ابتدایی رفیقی داشت بهنام اینگوار که پدرش مهندس بود اینگوار لاغر و نحیف بود و از همان ابتدا می دانست که درسش را ادامه می‌دهد و به دبیرستان می رود او هرگز از کلاس بیرون نمی آمد تا با پسرهای دیگر فوتبال یا هاکی بازی کند هرچند ازش می خواستند بیاید تا بتوانند دو تیم تشکیل دهند همان طور که انتظار می رفت اینگوار از همان مدرسه ابتدایی مجبور شد عینک بزند در حالی که دید چشمان رگنار عالی بود و عضله های بدنش زیر لایه نازکی از چربی خوب رشد کرده بودند در زمستان پسرهای مدرسه روی یخ دریاچه کارلبری ابتکار خود مربعی را قطعه‌بندی کرده بودند که بعد از مدرسه روی آن هاکی بازی کنند اما اینگوار به آنها نمی پیوست و در کلاس می ماند و کتاب میخواند اینگوار همیشه در حال کتاب خواندن بود رگنار با مشاهده رفتار اینگوار به این نتیجه رسید که دبیرستان به دردش نمی خورد دبیرستان به درد آدم های لاغر و قد بلند می خورد که پیوست سرما می خورند و پدران شان مهندس بودند...
نویسنده: لنا آندرشون 
مترجم: سعید مقدم
 بانک کتاب بیستک خرید آنلاین کتاب پسر اسوئا نشر مرکز اثر کتابهای ادبی و داستانی به شما علاقه مندان پیشنهاد می کند
گاهی اوقات تجربه‌ی یک بار خرید از بانک کتابی با مزایای ویژه می‌تواند مسبب عادت همیشگی برای سایر خریدهای اینترنتی شود. حال اگر افراد مراجعه‌کننده بدانند که بعد از ارسال سفارش کتاب حتی از نوع کمیاب‌ترین آن به بانک کتاب بیستک، در کمترین مدت، سفارشات را درِ منزل تحویل می‌گیرند، بی‌شک در ادامه‌ی راه خرید خود، بانک کتاب بیستک را به فراموشی نخواهند سپرد.