کتاب هم سلولی از مجموعه کتابهای انتشارات نصیرا می باشد. در بخش ابتدایی کتاب آمده است:
تنها نوری که توی اتاق را می گیرد همان روزنی ست که به اندازه یک مربع مستطیل نیم متر در نیم متر شاید کمی بالاتر از سطح دیواری که تکیه گاه صندلی ای شده که روی آن را خط انداخته همان صندلی که او تمام روز و شب را گاه روی آن مینشیند و گاه در امتداد آن قدم رو طول و عرض آن فضای چند متری را بالا و پایین می کند رو به همان روزن مربع مستطیلی که با شیشه ای مشجر بسته شده با صداهایی که از آن به بیرون درز میکند و توی گوش های او رفت و آمد دارند. او بیشتر وقت ها رو به آن روزن مشجر خیره شده و در آن تاریکی سعی می کند تصور تابش نور بیشتری از آن را داشته باشد وقتی که دستگیره در اتاقکی که به تصور پشت آن روزن مشجر باید باشد با صدای قریچی انگار پایین می آید و همزمان صدای پایی که تق تق حتما کفشهای دختری باید باشد که از صدای ضربه پایش روی کفپوش چوبی بدون فرش به نظر هیجان زده هم می آید. همان دختری که خیلی وقت می شود که او را زیر نظر گرفته همه آن صدای پاهایی که او در ساعت معینی منتظرش می ماند و بعد همانطور که همه قدم زدنهای بعدی دختر را در طول و عرض آن اتاقک پشت روزن مشجر گوشهای او که از همه اینها لذت میبرد. این همان ماده نشئه انگیزی میشود که تا ته مغز او نفوذ میکند و او را تا ساعت ها به خیره شدن به آن روزن مشجر وا می دارد با اینکه از دیشب به نظر او اوضاع جور دیگری شده است. آن صدای تق و تق کفش ها آنطور که قبل ها شنیده میشد دیگر توی گوشهایش رفت و آمد ندارند آن پاها آن پاهای به نظر خوش تراش خوش ترکیب و آن قدم ها دیگر در امتداد هم مثل رفتی باشکوه و دلبرانه بر روی آن کفپوش چوبی کوبیده نمی شوند آنها همانطور با همان صدای کشدار و ممتد کسی که حال قدم از قدم برداشتن ندارد روی زمین کشیده می شوند. همان وقت هایی که در آن اتاقک پشت آن روزن مشجر با صدای قریچی روزهای بعد هم باز و بسته می شود و دختر با همان قدمهای کشدار مریض خودش را به زور به جایی شبیه به لبه تخت یا صندلی همان قدر کم رمق و بی جان برساند. به نظر او آن دختر موهاش فر است همان وقت که از شدت آن اندوه توی موهایش دست میکشد و موهایش صدای درهم و خش خوشی از خودشان بیرون میدهند که یا باید شانه نخورده باشند یا مجعد بودنش را به رخ میکشند او فرض را بر مو فر بودندختر گذاشته دیگر چه فرق میکند وقتی که تمام شب دمپاییهای راحتی دختر همین طور کشدار و مریض روی زمین کشیده می شود و دماغ دختر از شدت اندوه درونش هی بالا کشیده می شود با اشک هایی که حتماً چشم هایش را پر کرده است او از صدای نفسهای کند دختر اینطور به نظرش میرسد که شکوفههای روی موهای دختر همان شکوفه های درخت گیلاسی که او همیشه روی موهای فر دختر فرض کرده همینطور دارند تند تند در آن باده زمخت نیمه شب پاییزی قبل از به ثمر رسیدن گیلاس ها فرو می ریزند. ان شکوفه ها که در همان حال فروریختن همینطور دارن از هم می پاشند.
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتابهای مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم میسازد. معمولا هیچ گزینهای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمیتواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ بهخصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتابهای کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماههای پایانی سال برای بچههای کنکوری است. در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتابهایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان میشود. بانک کتاب بیستک با تخفیفهای فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانشآموزان و کنکوریهای عزیز در شرایط ویژهی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانشآموزان عزیز رقم زده است.