عنوان: خرید کتاب فاصله نجات نشر نیرو
کتاب فاصله نجات از مجموعه کتابهای انتشارات نیو می باشد که در بخش ابتدایی آن این چنین آمده است. شبیه کرم اند. چه نوع کرمی. کرم دیگر همه نو کرم. پسرک است که حرف میزند در گوشم زمزمه می کند من کسی هستم که سوال می پرسد. کرمی که به گوشت تن بیفتد. بله توی گوشت تن. کرم خاکی. نه یک نوع دیگر. تاریک است و چیزی نمیبینم ملافه ها زبرند وزیر تنم جمع شده اند تکان نمی توانم بخورم اما دارم حرف میزنم. به خاطر کرماس باید صبور بود و منتظر ماند و در حال انتظار باید لحظه دقیق به وجود آمدن کرم ها را پیدا کنم. چرا. چون مهم است برای همه مان خیلی مهم است. سعی می کنم با تکان سر موافقتم را اعلام کنم اما بدنم یاری نمی کند. در حیاط خانه دیگر چه اتفاقی دارد میافتد من در حیاط هستم. نه تو نیستی اما کارلا مادرت هست. چند روز پیش با او آشنا شدم همان اول که خانه را تحویل گرفتیم. کارلا چه کار دارد می کند. دارد ته قهوه اش را می نوشد و فنجانش را کنار صندلی آفتاب گیری اش روی چمن می گذارد. دیگر چه. بلند می شود و راه میافتد و میرود صندل هایش را چند متر آن طرف تر در کنار پله های استخر جا می گذارد اما چیزی نمی گویم. چرا. چون می خواهم منتظر بمانم و ببینم چه کار می کند. و چه کار می کند. بند کیفش را روی شانه میاندازد و با لباس شنای دو تکه طلایی اش به سمت ماشین می رود. رابطه بین ما چیزی شبیه شیفتگی متقابل است و در مقابل گاهی هم لحظات زودگذر دلزدگی متقابل دارد که در موقعیت های خیلی خاص میتوانم حسشان کنم. مطمئنی که این نکته بینیهای لازم اند برای اینها وقت داریم. نکات خیلی مهم اند برای چه در حیاط هستید. چون تازه از دریاچه برگشته ایم و مادرت نمی خواهد توی خانه من بیاید. می خواهد به زحمت نیفتی. چه زحمتی. من به هر حال باید بروم تو اول بروم لیمونات بیاورم بعد هم ضدآفتاب زحمتم کمتر که نشه هیچ به نظرم بیشتر هم میشه. برای چه به دریاچه رفتید. می خواست رانندگی یادش بدهم گفت همیشه دلش میخواسته یاد بگیرد اما وقتی رسیدیم به دریاچه هیچکدام حوصله اش را نداشتیم. حالا در حیاط چه کار دارد می کند. در ماشینم را باز می کند پشت فرمان می نشیند و مدتی توی کیفش را می گردد. من پاهایم را از صندلی آفتابگیری آویزان می کنم و منتظر میمانم خیلی گرم است. بعد کارلا جستجو خسته میشود و دو دستی فرمان را میگیرد. چند لحظهای همینطوری میماند به سمت در ورودی حیاط یا شاید به سمت خانه خودش در دوردست نگاه می کند. دیگر چه. چرا ساکت شدی. مسئله این است که در این داستان گیر کرده ام می توانم همه جایش را کامل ببینم اما گاهی جلو رفتن برایم سخت می شود به خاطر آمپول های پرستار است. نه. اما من تا چند ساعت دیگر خواهم مرد همینطور است مگر نه. عجیب است که چقدر آرامم چون با اینکه به من نگفته ای خودم می دانم با این حال غیر ممکن است که آدم چنین چیزی را به خودش بگوید.بانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم ميسازد. معمولا هيچ گزينهاي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نميتواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ بهخصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتابکمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماههاي پاياني سال براي بچههاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتابهايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان ميشود. بانک کتاب بيستک با تخفيفهاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانشآموزان و کنکوريهاي عزيز شرايط ويژهرقم زده است.