عنوان: خرید کتاب نیمکت شب انتشارات آرینا
کتاب نیمکت شب از مجموعه کتابهای انتشارات آرینا می باشد که در بخش ابتدایی کتاب این چنین آمده است. وقتی نتیجه کنکور را گرفتن تنها کسی که خوشحال بود خودم بودم ترانه خوشحالیم و دید با ناباوری نگاهم کرد و گفت دیوونه شدی نگار تو که میتونستی همین رشته رو دانشگاه تهران قبول بشی. با خونسردی گفتم خوب چه فرقی میکنه شیرازم کم از تهران نیست. ترانه که با اخلاقم کاملاً آشنایی داشت و می دونستم اگه بخوام با دلیل و مدرک برای ثابت می کنم که دانشگاه شیراز از مزیتهای زیادی نسبت به دانشگاه تهران داره سکوت کرد و بازم به ناباورانه نگاه کردنش ادامه داد ولی از نگاهش فهمیدم دیگه نمیتونه تحمل کنه. همینطور شد چون با خشم گفت. واقعاً که احمقی دختر اگه شک داشتن ولی حالا دیگه مطمئن شدم که مخت تکون خورده فقط موندم چطوری با این عقل کم این رتبه خوب و آوردی این بود سوپرایزت. در حالی که به حرفاش لبخند می زدم گفتم به نظرت هیجانانگیز نیز میتونم برم شیراز و چهار سال اونجا بمونم و درس بخونم. آره من یکی که از هیجان دلم میخواد کلاسورمو تو سرت خرد کنم. حالا ببین مامان چطوری سوپرایز میشه تجسم کن حالا من که اینطوریه اونا چه حالی پیدا می کنن. یه لحظه فکر کردم سمت خونه کشیده شد کنار بابا و مامان ولی با شجاعتی که داشتم ترس بی معنی بود. همیشه میتونستم موضوع را طوری بیان کنم که مخاطبم باور کنه حق با منه. به قول نفیسه خواهرم مهرهمار داشتم. شایدم و نبودم از چه کلماتی استفاده کنم این راهی که من انتخاب کرده بودم به نظرم بهترین انتخاب بود اگه مامانم میفهمید با رتبه دو رقمی که آوردم بهترین انتخاب ها رو به بدترین انتخاب از نظرش ترجیح دادم از حال میره ولی من انتخابم رو کرده بودم. از طرف پدر مطمئن بودم حمایت می کرد همین خیالم را راحت کرد. نگاه پدر وقتی از شیراز و خانواده اش صحبت می کرد فراموش نمی کردم. عشق پدرم به مادر و از گذشته به خانواده حتی زادگاهش جدا کرده بود و من تصمیم گرفته بودم گذاشته و خانواده پدر رو بهش برگردونم. همون داستان قدیمی بود مخالفت خانواده پدر برای ازدواج با مادرم باعث جدایی چند ساله آنها شده بود. نگاه به درد در تمام طول مدت انتخاب رشته و بحث با مشاوران همراهم بود و بالاخره استاد مشاور عصبانی از دستان کوتاهمدت و همه چیز را به خودم سپرد و رفت سراغ یک آدم عاقل که با عقلش تصمیم میگیره و آینده با احساساتش خراب نمیکنه. همین احساساتم یا بقول مادر حماقت و کله شقی ام منو از نفیسه خواهرم متمایز می کرد. نفیسه همیشه دختر مامان بود و من دختر بابا.بانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم ميسازد. معمولا هيچ گزينهاي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نميتواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ بهخصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتابکمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماههاي پاياني سال براي بچههاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتابهايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان ميشود. بانک کتاب بيستک با تخفيفهاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانشآموزان و کنکوريهاي عزيز شرايط ويژهرقم زده است.