کلاغی که با خدا حرف زد
به روح تسخیر ناپذیر خود اعتماد کنید و به ندای قلبتان گوش دهید دوستان و مشاوران جدیدی بیابید تا کمکتان کنند آشیانه سالها قبل روی درخت صنوبر بلند ساخته شده بود و هم چون درخت دوست و پشتیبانش در برابر دشوارترین مرارت های باد و طوفان ایستادگی کرده بود تکه های چوب در پایه آشیانه سبد گهواره مانندی را می ساختند که حدود یک متر عرض داشته و پوششی از پوست درخت خز و علفهای خشک گرداگردش را در برگرفته بود آشیانه که با نهایت عشق دقت و جسارت مانند هر اقامتگاه انسانی ساخته شده بود یک ویژگی واقعاً خاص داشت نوارهایی از یک کاپشن قدیمی کشف شده از زباله دانی در آن اطراف در بدنه اش تنیده شده بود در شروع داستان ما چهار تخم سبز مایل به آبی زیبا روی این پوشش نرم آرام گرفته بودند و منتظر لحظه ای بودند که زندگی چوبک جادویی اش را تکان دهد و دست های بچه کلاغ بی دست و پا و نیمه عریان سر از پیله هایشان بیرون آورند و قدم به این دنیای هیجان انگیز و پر مخاطره و فراتر از آن بگذارند ماده کلاغ درخشان و بزرگی به نام سام نگهبانان روی تخم ها نشسته بود مدتها بود که بچه کلاغ ها را به دنیا میآورد حداقل گهگاه چنین به نظر می آمد ولی با این همه وقتی بهار باز قدم بر بیشه میگذاشت و صنوبر تکانی به خود می داد و با شور و نشاط تازهای به جنبش می افتاد چیزی بود که هرگز برای سام تغییر نمی کرد وقتی بدن ستبرش را روی هر دسته تازه از تخم های درخشان مینشاند میدانست قطعا می دانست اینها زیباترین و ظریفترین تخم هایی هستند که در تمام عمرش دیده بود امسال همچون همیشه سرافراز و مغرور بود هیچ کلاغی در هیچ زمان و هیچ مکانی تخمهایی به این زیبایی و خوش فرمی نگذاشته بود با این حال مسئلهای برایش لاینحل مانده بود برایش معمای بزرگی بود ببین آن تخم آنجا با لکه های بزرگ سبز زیتونی را ببین آن تخم چه میشود در نگاه اول یا دوم یا سوم چیز خاصی در آن نبود مگر نه سام وقتی به امور جاری زندگیاش میپرداخت در پی غذا می گردد یا برای جفتش خودآرایی میکرد بارها و بارها این سوال را از خود می پرسید دست آخر دیگر تخم ها هم لکههای زیتونی زیبایی داشتند ولی این یک تخم بنابر دلیلی جذبش میکرد گویی صدایی از درونش میگفت سام تمام جوجه هایت ارزشمندند و در قلب من جای دارند ولی من برای یکی از این وروجک ها که داری به دنیای شان می آوری کار خاصی دارم اما این پرت و پلایی بیش نبود مگر نه چطور کلاغی میتوانست دست به کار مهمی بزند آنها بدنام بودند پرنده های درشت و غلط اندازی بودند که مگر به وقت پرواز دوست داشتند وجب به وجب زباله دان ها و اردوگاه ها را به دنبال پس ماندهای غذای مردم شخم بزنند گوشت مرده ها را می خوردند و به قول بعضیها به محصولات آسیب میزدند بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت می کند بیستک کتاب امکان خرید اینترنتی کتاب های کمک درسی و کتابهای عمومی رمان و داستان را با تخفیف و ارسال رایگان فراهم می سازد معمولاً هیچ گزینهای در کنار کیفیت کالای یک فروشگاه به جز تخفیف نمی تواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد به خصوص اگر این تخفیف ها مربوط به فعالیت خرید و فروش کتاب کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این روزهای پایانی سال برای بچه های کنکوری است در چنین وضعیتی نقش پررنگ بانک کتاب هایی همچون بانک کتاب بیستک بسیار نمایان میشود بانک کتاب بیستک با تخفیف های فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانش آموزان و کنکوری های عزیز شرایط ویژه رقم زده است
نویسنده: کریستوفر فاستر
مترجم: مهرداد یوسفی