گزیده ای از کتاب ساده لوح نشر ذهن زیبا تلاقی ساده لوح با سالکی مجذوب و گفتگوی ساده لوح و سرمست ساده لوح فارغ از چهارچوب ها روشهای مختلف را شناسایی میکند اندیشههای فلسفی استعدادهای ذهنی را باور میکند و قبل را به پختگی می رساند آدم معمولی معمولی می بیند و معمولی می اندیشد و معمولی عمل میکند و تنها تحت تاثیر بحران های درونی است که نگرش و بازتاب متفاوتی از خود نشان میدهد اما ساده و با دوباره اندیشی به چیزهای معمولی شناخت متفاوت و عمیقتری نسبت به آنها پیدا میکند عشق نیرویی برآمده از اصل و جوهره انسان این است که با جذب محتوای آگاهی آنچه شناسایی شده است و علاوه بر آنچه از دل شناسایی ها زاده می شود توان شناسایی شناخته و ناشناخته ها را افزایش می دهد عشق به هنگام برانگیختن قراردادها و عادتها را برنمیتابد و با شکافتن پوسته دانستهها جوهره آنها را جذب می کند تا آدمی جنبههای عالمی را مشاهده کند که درون عالم عینی مستتر شده است عرف های زیادی در گذشته از حجاب و پس زدن حجاب سخن گفته اند دیدن آنچه در پس حجاب است اگر چه انسان را دچار شعف عظیمی می کند اما این به مفهوم آن نیست که طالب به وصل مطلوب رسیده است بلکه تنها جلوه ای از جلوه های معشوق را دیده است ساده لوح باید به چنان اقتداری برسد که با جذب یکی از جلوه های عالم دیگر خویشتن خویش را یکسره از یاد نبرد که شناخت هر جلو پیش درامد شناسایی جلوهای دیگر است ساده و زیبا و زنده از برهوت اجتماع بیرون آمده هر تکه از وجودش معرفت و هر لحظه بودنش ارزشمند است... گروهی از کلمات آموختند... گروهی از رویاها آموختند... گروهی از سکوت آموختند... ساده لوح از قلب خود آموخت و اینگونه است که حضورش تعلیم است او میرفت تا حاکم بر همه چیز شود اما حاکم همه چیز اصلی ترین دارایی او را ربود دلش را از آن پس سادهلوحش نامیدند... ساده لوح بودن یعنی واقع شدن در نقطه بازگشت ناپذیر سلوک... من اش از تیرگی ها تغذیه می کرد تا دلش گشنه نماند من اش خیال عاشقی داشت تا عقب نماند من اش حرفهای بزرگ می زد تا کوچکی پنهان بماند تا اینکه من منافقش کافری آموخت و ساده شد... ساده لوح همان است که درپی بودنش ما پی به زوایایی از روحمان میبریم که بسا بی حضور او ممکن نبود ساده لوح نگارگر رویاهای بیدار خویش است... ساده لوح خیش طاقت بر دوش نهاد و چراغ عقل را از تیرک احساس آویخت تاریخ را شخم زد تا شاید نشانهای بیابد که بتواند شاهد طلوع سبزه باورهای عاشقانه اش باشد... اما آنچه دید در آیینه تاریخ صیقل سنگ بود در مسیر رود... حرکتی که ضرورت است برای تغییر در منشاء شناسایی عقلی به حسی ساده لوح چیزی است شبیه به دزد دریایی که عذاب وجدان ندارد و آنچه را که در گذشته رها کرده دلتنگ آن نیست چرا که مسیر کمال خود را در پیش رو میبیند نه در گذشته طاغی زمان خویش خویشاوند تاریخی اصلا نگران ساده و بی ادعا غریب و سربدار... ساده و بی مقدمه گفت در دیوار دلش روزنه یافته که جهانی دیگر من در آن پیداست آدمها با تعجب به هم نگاه گریستند سریع با تاسف تکان دادند و باز سر به آخور هم فرو بردند سادهلوح تن پوشش را گرو گذارد و کمانی بدون تیر گرفت... رو به جانب غروب ایستاد و خود در چله کمان نشست و آن را تا انتها کشید... آنسان که کمان به دو نیم شد و شکست و ساده لوح بی تن پوش ماند انزوا نوعی مردن است مردنی بی صدا مثل افتادن برگ سبز با بادی ملایم افتادن برگ سبز در جایی بی آب و علف... انزوای خود خواسته برای در سرچشمه عمیقتر شدن برای زدودن پیرایه ها و هرچه ساده تر شدن...
گاهی اوقات تجربهی یک بار خرید از بانک کتابی با مزایای ویژه میتواند مسبب عادت همیشگی برای سایر خریدهای اینترنتی شود. حال اگر افراد مراجعهکننده بدانند که بعد از ارسال سفارش کتاب حتی از نوع کمیابترین آن به بانک کتاب بیستک، در کمترین مدت، سفارشات را درِ منزل تحویل میگیرند، بیشک در ادامهی راه خرید خود، بانک کتاب بیستک را به فراموشی نخواهند سپرد.