کتاب پیامبر از مجموعه کتاب های انتشارات آموت می باشد. در بخش ابتدایی کتاب آمده است:
المصطفی برگزیده دلبند که بامداد روز خود بود دوازده سال در شهر ارفالس در انتظار کشتی شمال که میبایستی باز گردد و او را به جزیره زادگاهش بازگرداند. و در سال دوازدهم روز هفتم ایلول ماه درو او از تپه بیرون حصار شهر بالا رفت و به سمت دریا نگاه کرد و او کشتی خود را دید که در مه پیش می آمد. آنگاه دروازههای قلبش به تمامی بازشدن و شادی اور و برهنه دریا بال گشود و او چشمان خود را بسته و در سکوت های جانش به نیایش شد. اما چون از تپه به زیر میآمد اندوهی بر او نشست و او در قلب خود اندیشید. چون آرام و بی اندوه خواهم رفت نه هرگز بی زخمی در روح این شهر را ترک نخواهم گفت. بلند بودند روزهای رنجی که میان دیوارهایش بر من گذشت و بلند بودن شب های تنهایی و کیست که بتواند بی حسرتی از رنج و از تنهایی خود جدا شود. چه جمله هایی از روح که در این خیابان ها چه خواندهام و چه بیشمارند کودکان اشتیاقم که عریان در میان این تپه ها گام می زنند. و من نمی توانم بی بار و درد از آنها بگذرم این جامعه نیست که آسان از تن در آورم بلکه پوستی است که با دستان خود چاک می دهم این گمان ای هم نیست که آن را پشت سر بگذارم بلکه قلبی است که با گرسنگی و تشنگی به حلاوت نشسته است. اما درنگ بیش از این نمی توانم. دریا که تمام چیزها را به خود می خواند مرا صدا می زند. و راه من جز راه عزیمت نیست. زیرا ماندن اگرچه آنات شب شعله بر می کشند. یخ بستن است و بور شدن و به قالب درآمدن. ای کاش می توانستم با چیزهایی که در اینجاست عزم سفر کنم اما چگونه می توانم. صدا نمی تواند زبان و لب هایی را که به آن بال دادهاند با خود ببرد صدا تنها به سیاحت اثیر میرود. عقاب تنها و بی آشیان تا آستانه خورشید بال میزند. و آنکه چون به پای تپه رسید دیگر بار به سمت دریا نگاه کرد و کشتی اش را دید که به بندرگاه نزدیک میشود و بر عرشه آن دریانوردان را دید که مردانی از زادگاهش بودند. و جانش به سوی آنها بال بال زد و او گفت. ای پسران مادر کهنسال من ای سواران جذر ها و مدها چه بسیار که رویاهایم به دریا رانده اید و حال در بیداری ام میآید که رویای ژرف تر من است من آماده رفتن ام و اشتیاقم با بادبانهای مهیا در انتظار باد است تنها یک آن دیگر در این هوا یاران نفس میکشم تنها یک نگاه مهرانه دیگر به پشت سر میاندازم و آنگاه در میان شما می ایستم و دریانوردی میان دریانوردان میشود. و تو ای دریای پهناور ای مادر بی خواب که به تنهایی آرامش و رهایی برای رودها و جوی بارانی بگذار خمی دیگر این جویبار پیچید و نجوایی دیگر از این بیشه بر آید آنگاه سوی تو می آیم چکه ای بیکران سوی اقیانوسی بی کران. گام زنان که میرفت مردان و زنان را از دور دید که کشتزاران و تاکستانهای خود را رها میکنند و به سوی دروازه های شهر میشتابند. و صداهاشان را شنید که نام او را صدا می کنند و فریاد زنان کشتزار به کشتزار از آمدن کشتی او به هم میگویند. و او با خود گفت آیا روز جدایی روز ازدحام خواهد بود. و آیا گفته خواهد شد که شامگاه من همان پگاه من بود. و چه خواهم داد آن را که گاو آهن خود در میان هشیار رها کرده یا آن را که چرخشت خود باز ایستانده است. آیا قلبم درختی پر بار خواهد شد که میوه اش را برگیرم و به آنها ببخشم. و آیا آرزوهایم چون چشمه ای خواهند جوشید که پیاله هایشان را پر کنم. جنگی هستم آیا که دست توانا به صدایم درآورد یا نی لبکی که نفس او از میان بگذرد. جستجوگر سکوت ها هستم من و کدام گنج را در سکوت ها یافتم که آسوده با آنها ببخشم. اگر امروز برای من روز درو ست در کدام کشتزاران دانه پاشیده ام و در کدام فصل هایی که به یاد نمی آیند.
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتابهای مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم میسازد. معمولا هیچ گزینهای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمیتواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ بهخصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتابهای کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماههای پایانی سال برای بچههای کنکوری است. در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتابهایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان میشود. بانک کتاب بیستک با تخفیفهای فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانشآموزان و کنکوریهای عزیز در شرایط ویژهی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانشآموزان عزیز رقم زده است.