کتاب تاوان از مجموعه کتاب های انتشارات علی میباشد. در بخش ابتدایی کتاب آمده است: برنامه خاصی نداشتم اما این بی برنامگی دال بر استراحت یا بیکاری نبود. صرفاً زمانی بود برای بررسی امور انجام شده و کارهایی که باید در این چند روز انجام میدادم. با یک فنجان چای تازه دم به تراس رفته و روی راحتی لم دادم. هوای دل انگیزی بود اواخر شهریور و نزدیک به فصل پاییز. هوایی مطبوع برای فکر کردن یا مسافرت رفتن خصوصاً سفر به شمال کشور. چند نفس عمیق کشیدم و احساس آرامش کردم. چیزی به ذهنم نمی رسید و این خوب بود همه چیز آرام بود و من به این آرامش و سکوت نیاز داشتم. در همین افکار غوطه ور بودم که چیزی در بغلم نشست و خر خر کرد جناب مستطاب تپل خان بود. دستی به سر و گوشش کشیدم ایشان هم با چشمانی شهلا مرا نگاه کرد و دوباره خر خر نمود. حیوان جالبی ست گربه دو ساله ببری شکل با دهانی صورتی رنگ و سینه های سفید و تقریباً چهار کیلو و نیم وزن. یک گربه اصیل ایرانی باهوش و زرنگ و البته دوست داشتنی. این بهترین هدیه ای بود که مادرم به من بخشید. البته فقط سه دانگش را هدیه داده بود چون هر دو هفته یکبار باید تو گل خان را به خانه پدری میبردم تا مادرم قانع میشد که حالش خوب است. فرخنده خانوم دو گربه دیگر هم داشت و شدیداً به آنها وابسته بود و چشم از آنها بر می داشت و کاملا مراقب خورد و خوراکشان بود. به قول زیبا خواهرم اگر مادرم یک دهم از این مراقبتها را معطوف به پدر می کردد چنان یال و کوپال ای به هم می زد که در عرض دو ماه نمیتواند از دروازه شیراز رد شود. حجت الله خان گربه ها را دوست داشت اما نه به اندازه مادرم و فرخنده خانوم از این مسئله به خوبی آگاه بود مراقب بود که مبادا دو گربه اش اوقات همسرش را مکدر کنند و این مراقب بودن باب طبع پدرم بود. فنجان چای را سر کشیدم و تپل خان را بغل کردم و به آشپزخانه رفتم. مقداری بال و گردن مرغ را که قبلا پخته شده بود جلویش گذاشتم و او هم مثل اشخاص با ادب مشغول خوردن شد. یک فنجان دیگر چای ریختم و دوباره به تراس برگشتم. دو روز بود که از شر یک پرونده دزدی راحت شده بودم. دو هفته تمام درگیرش بودم و بعد از خاتمه کار درخواست سه روز مرخصی کرده بودم که سریعا از طرف سرهنگ صدر مورد توافق قرار گرفت. البته غیر از این مسئله پنج ماهی بود که به مرخصی نرفته بودم و از این خودش مزید بر علت موافقت سرهنگ با رفتن من به مرخصی می شد و حالا اولین اولین روز از مرخصی ام بود که داشت به آرامی سپری می شد. دومین فنجان چایی را بالا رفتم بعد از یک استراحت مختصر و تمدد اعصاب به اتاق خواب رفتم. ملافه روی تخت یک نفره را مرتب کردم و دستی به سر و وضع اتاق کشیدم. به حال برگشتم و پیپم را از روی تلویزیون برداشتم و با توتون تازه پرش کردم و فندکی به آن زدم چند پک کوتاه و عمیق که حاصلش دودی آبی رنگ و سنگین بود در فضای حال پیچید. تپل خان بعد از اتمام غذا روی دستگیره پرید و در را باز کرد برای هواخوری به حیاط رفت...
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتابهای مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم میسازد. معمولا هیچ گزینهای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمیتواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ بهخصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتابهای کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماههای پایانی سال برای بچههای کنکوری است. از طرفی با وجود شرایط کرونایی امروز شنیدن خبرهای تخفیفی اجناس بهصورت حضوری، میل به خرید را به خاطر خطر سلامتی، کاهش میدهد؛ اما در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتابهایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان میشود. بانک کتاب بیستک با تخفیفهای فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانشآموزان و کنکوریهای عزیز در شرایط ویژهی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانشآموزان عزیز رقم زده است.