اتوبوس می ایستد. به زحمت چشمانم را باز می کنم: ایست بازرسی شریف آباد. هنوز نیم ساعت برای خوابیدن وقت دارم. به آن پهلو می چرخم و چشمانم را می بندم. بغل دستی ام تکانم می دهد. مأموری بالای سرم ایستاده و چیزی می گوید. نمی شنوم. گوشم را از زیر روسری در می آورم. به بیرون اتوبوس اشاره می کند. سمعک را توی چمدان گذاشته ام که بی صدا بخوابم. پدر وسواس عجیبی در مورد استفاده از سمعک داشت. آلمانی اش را سیصد هزار تومن گران تر از چینی اش خریده بود، اما باز هم می گفت فقط وقتی مجبوری، اون هم زیر مقنعه. دانشجوی سال دوم بودم و هنوز کسی نفهمیده بود که نمی شنوم. در واقع اگر سمعک بگذارم می شوم کم شنوا، وگرنه گوش چپم کلا نمی شنود. دانشگاه که قبول شدم آقای ابطحی، راننده ی اتوبوس، آشنای بابا درآمد و قرار شد ماهی یک بار از تهران به بیرجند و از بیرجند به تهران را با هم برویم و هوایم را داشته باشد. مسیر زمینی تهران به بیرجند، با در نظر گرفتن توقف ناهار و شام و نماز، سرجمع بیست و دو ساعت بود. هفته ی دوم شروع ترم بود. جلو آب خوری، داشتم لیوان را پر می کردم که پاسر سماوات سمعک را دید. برای دانشجویان هنر گذاشتن مقنعه اجباری نبود و همین کار را خراب کرد: گوش چپم از شال بیرون افتاده بود. یاسر سماوات بچه ی کرج بود و تا حدودی تهرانی محسوب می شد؛ پرادا و شلوغ. با خودم گفتم یاسر سماوات که فهمید، یعنی همه ی دانشکده فهمیده اند. گوش به زنگ بودم ببینم کی بچه ها را خبر می کند. سه روز بعد گفت مرجان، می آی بریم سینما؟ سینما فرهنگ تارکوفسکی گذاشته لامصب. از اتوبوس پیاده می شوم، یک پسر افغان کنار مأمور ایستاده که صورتش را می بینم، صدایش را نمی شنوم، ولی دارد حرف می زند. از حالت مغولی چشم هاش می فهمم که افغان است. در بیرجند که زندگی کنی، به خوبی افغانی را از ایرانی تشخیص می دهی. نکند این ها فکر کرده اند من هم افغانم؟ مأمور به در ورودی پاسگاه اشاره می کند؛ دری سبزرنگ و آن قدر بزرگ که کامیون هم از آن رد می شود. زنی دم در تحویلم می گیرد و به داخل ساختمان اشاره می کند. گیج و خواب آلودم. احتمالا نزدیک نماز عصر است. شاید هم اذان داده اند و من خواب بوده ام. داخل ساختمان راهرو درازی است با درهای کرم رنگ.کتاب چشم سگ مولف عالیه عطایی انتشارات چشمه.مجموعه داستان چشم سگ عنوان سومین اثر داستانی به قلم عالیه عطایی است. این کتاب دارای 7 داستان کوتاه است که نویسنده برای بعضی از آنها جوایزی کسب کرده است. داستانهای این مجموعه به ترتیب عبارتاند از شبیه گالیله، پسخانه، شب سمرقند، ختم عمه هما، سی کیلومتر، اثر فوری پروانه و فیل بلخی. فضای رئالیستی قصههای این مجموعه در کنار شخصیتپردازی ملموس آن جهان قصههای عطایی را به خواننده نشان میدهد. سوژههای او مردمان افغان ساکن تهران هستند که هر کدام به شکلی بین هرات و تهران در عبور هستند. در وهلهی اول میتوان گفت نویسنده نوعی اضطراب و ناامنی را در جغرافیای داستانهای خود ترسیم میکند. مخاطب در طی خواندن کتاب چشم سگ با جهانی بیرحم و مبهم رو به رو میشود. جهانی که آدمهای آن برای دستیابی به زندگی خوشتر به کارهایی عجیب دست میزنند. در هرکدام از این داستانها میتوان مناسبات خاص را به شکل شهری و مدرن پیدا کرد و گفت عطایی جزو نویسندگانی است که داستانهایش را از دل زیست و تجربههای مهاجرتی خود میسازد.داستانهای چشم سگ روایت مهاجرت مردمان افغانستان و تاثیرِ تغییر اقلیم در زندگی آنهاست.
کتابهای مورد نیاز کنکور معمولا از اوایل سال تحصیلی یا حتی قبلتر از آن آغاز میشود؛ اما دانشآموزانی هستند که به دلایلی، خرید کتابهای مورد نیاز خود را به تعویق انداختهاند یا کتابهای فعلی، نیازشان را برطرف نمیکند. در این راستا بانک کتاب بیستک رسالت خود را در این میبیند که برای رفع نیاز و تأمین علایق عزیزان در تمام طول سال تحصیلی با ارائهی بهترین کتابها از انتشارات برند و صاحب نام کشور تلاش کند و محصولات یادشده را با بهترین شرایط و بالاترین تخفیف ممکن در اختیار علاقهمندان قرار دهد.