عنوان: خرید کتاب بزقاب انتشارات روزنه
کتاب بزقاب از مجموعه کتابهای انتشارات روزنه می باشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است. حقیقتش را بخواهید مطمئن نیستم بخواهم این داستان را درباره خودم تعریف کنم چون باور کردنش در این دوره وزمانه خیلی سخت است و کم و بیش به یک قصه تخیلی یا فانتزی تبدیل می شود. انگیزه اصلی ام اینجا این است که ماجرا را برای آیندگان بنویسم حتی اگر کم و بیش از ذهنیت بدی نسبت به من پیدا کنند. نه فقط نسبت به شخصیتم که بیشتر درباره سلامتی و توانایی ذهن و خلاقیت هم در زندگی و به نوعی در مقابل اقلیت به نظر من کوته فکر جامعه. ماجرا در روستای قدیمی و قشنگی در جنوب نیشابور اتفاق افتاد در یک مدرسه معلم ابتدایی بود ماه آبان بود و جنگ تازه تمام شده بود خانه کوچکی را کنار یک کارگاه نجاری اجاره کردم این خانه به خانه های روز دنیا شباهت نداشت خانه زیبا که به سبک امروزی بنا شده بود رفت و آمد پیاده در مسیر خانه تا مدرسه راحت و امن بود. حالا می ماند معرفی جری. یک گربه بزرگ و اصیل ایرانی که شهریور آن سال از یک حادثه آتش سوزی نجاتش داده بودم. ترجیح میدهم اینجا وارد آن حادثه نشوند چون این داستان ربطی به آن ماجرا ندارد. گربه نری که به خاطر علاقه ام به کارتون تام و جری اسمش را جری گذاشتم. وقتی او را از آتش سوزی نجات دادن به من علاقمند شد و بعد دوستای خوبی برای هم شدیم جری آرتروز داشت و انگار گوش چپش سنگین بود. عاشقم نبود و من هم گله ای نداشتم جری با وجود ضعف و ناتوانی گربه بینظیری بود مهربان و آرام و به وضوح قدردان هرگونه محبت انسانی انگار همه رفتارهای انسانی را متوجه می شد من و او تنها ساکنان خانه بودیم. یادم میآید پاییز نسبتاً سردی بود در شب های سردی که فردایش مدرسه نداشتن بیرون خانه برای خودم و جری سوسیس های نسبتاً چاق را روی آتش برشته می کردم. تنها مشکل پیش بینی نشده زمانی بود که حاج محسن صاحب خانه و مدیر کارگاه نجاری متوجه بوی سوسیسها میشد و داد و اعتراضش میرفت و آسمان. آن زمان میان من و حاج محسن اختلاف نظر زیادی بر سر واقعیت و توهم حلال و حرام سوسیس و مسائل دیگر وجود داشت. وقتی حاج محسن میرفت سوسیس جری را توی ظرفش می گذاشتم و او با تکان دادن سر از من تشکر می کرد. هیچ وقت او را حیوان نمی دانستم یکی از اعضای خانواده ام بود یک هم اتاقی ظاهراً جری هم چنین تصوری نسبت به من داشت که پیش من مانده بود و به من اطمینان داشت. میوووووووو. اما گوش حاجمحسن متاسفانه به هیچ کدام از این حرف هایم بدهکار نبود می گفت. مرد خدا شما یک آقا معلم هستید این رفتار شما دور از اخلاق و رفتار یک معلم مسلمان است. و حیاط خانه را ترک می کرد. بعد از این همه سال هنوز صدایش توی گوشم می پیچید. آن روزها با وجود اینکه یک معلم مجرد بودم اما شرایط اقتصادی هم بهتر از حالا بود یک پیکان داشتم جری همیشه جلو می نشست و به آهنگهای رادیو خراسان علاقه داشت. وقتی به مدرسه می رسیدم یواشکی از پیکان خارج میشد و درست پشت سر بچه ها به در مدرسه می رسید این ماجرا هر روز اتفاق میافتاد من و جری هیچ جوری نمی توانستیم به حاج محسن و مدیر مدرسه نشان بدهیم چقدر اشتباه می کنند که جری را تنها به چشم یک حیوان می بینند. البته جری هم اشتباه نمیکرد گاهی هم او رفتار گربه بودنش را نشان میداد. میووووووووو ولی الان پشیمان است.بانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم ميسازد. معمولا هيچ گزينهاي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نميتواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ بهخصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتابکمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماههاي پاياني سال براي بچههاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتابهايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان ميشود. بانک کتاب بيستک با تخفيفهاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانشآموزان و کنکوريهاي عزيز شرايط ويژهرقم زده است.