گزیده ای از کتاب پول پول پول پول نشر شبگیر حکایت یک انسان سالها قبل روزی جیم و همکارش هنس داشتند با هم ناهار می خوردند هنس که به تازگی در یک کار و کسب پاره وقت مشغول شده بود با شور و شوق راجع به کار خود تعریف میکرد و دلش میخواست جیم هم به او ملحق شود جیم در عین حال که به هنس احترام می گذاشت ولی راجع به کار نیمه وقتی که او پیشنهاد میداد شک و تردید داشت در حقیقت او نمیتوانست حرف هایی را که هنس به او می زد باور کند در نتیجه به او جواب داد باور کردن این چیزهایی که در مورد آن کار می گویی سخت است و در ضمن من به هیچ وجه وقتش را ندارم این دو بهانه به اندازه کافی محکم و موجه بود که هنس نمی توانست به هیچ کدام از آنها ایرادی بگیرد بدین ترتیب جیم خیلی مودبانه توانست پیشنهاد کاری هنس را رد کند جیم مردی با استعداد و باهوش بود و در مواقع ضروری هر گاه به پول نیاز پیدا می کرد می توانست با انجام یک کار اضافی آنها را به دست بیاورد و اطلاعات زیادی راجع به کسب و کار و سرمایه گذاری می دانست و گاهی وقتا نیز به دیگران مشاوره میداد و پولی به دست میآورد و حتی گاهی مجبور میشد برای دوستانش اظهارنامه مالیاتی تهیه کند و از آنها پولی بگیرد اگر چندان از این کار خوشش نمیآمد ولی جیم هرگز نمی توانست پولی پس انداز کند چون هر وقت پول اضافه ای به چنگ می آورد طولی نمی کشید که اتفاق غیرمنتظره برایش رخ میداد و مجبور میشد آن را خرج کند به طور مثال تعمیر اتومبیل که ۲۵۰ دلار بیش از آنچه انتظار داشت برایش هزینه بالا می آورد... یا یکی از بچه هایش ورزش جدیدی را شروع می کرد و باید ابزار و لوازم او را می خرید... یا بنا به مناسبتی مجبور می شد هدیه برای همسرش تهیه کند البته آدم منطقی و معقول بود و می گفت زندگی همین است دیگر یک شب در حالی که پشت میز نشسته بود ناگهان چشمش به بروشوری افتاد که هنس در همان روز که با هم ناهار خورده بودند به او داده بود تصمیم گرفت به هنس تلفن کند و از او راجع به آن کار بپرسد هنس از شنیدن صدای جیم از پشت گوشی تلفن خوشحال شد یعنی خوشحال تر از آن روزی که برای ناهار همدیگر را ملاقات کرده بودند همه چیز را راجع به کار خود برای جیم تعریف کرد اینکه کارش چقدر سرگرم کننده است با چه کسانی هم کار است و اینکه چه احساس خوبی دارد که رئیس خودش است و همچنین وقت آزاد دارند که میتواند در کنار دو فرزندش باشد جیم از آن دسته افرادی بود که همیشه مستقیم به سراغ اصل مطلب می رود به همین خاطر بیدرنگ از هنس پرسید حقوق آن کار چقدر است هنوز جواب داد با تقریباً دو تا سه ساعت کار در روز یعنی تقریباً ۱۰ الی ۱۵ ساعت کار در هفته ماهانه بیش از ۲۰۰۰ هزار دلار درآمد دارد جیم با شنیدن آن رقم به یکباره همه تردید هایش برطرف شد و اشتیاق پیدا کرد که بیشتر بداند هنس بقیه ی شرایط را برایش توضیح داد و خلاصه دوباره برای روز بعد قرار گذاشتند تا برای ناهار همدیگر را ببینند این بار جیم با شور و علاقه بیشتری پیگیری می کرد و گفت که هر طور شده وقت خود را تنظیم میکند یعنی بیدرنگ قبول کرد که به هنس بپیوندد و با او همکار شود این روزها جیم از کسب و کار پاره وقت خانگی اش در ماه در حدود ۳۰۰۰ هزار دلار درآمد کسب می کند هنس هم به خاطر موفقیت جیم توانست از کار قبلی خود استعفا دهد در واقع هنس چون جیم را به آن شرکت آورده بود مبلغی را به عنوان کارمزد دریافت کرده و کار هفتگی اش نیز به ۲۰ تا ۲۵ ساعت در هفته رسیده بود و یک جلسه ماهیانه که معمولاً در یکی از روزهای شنبه برگزار می شد با وجود آنکه هنس این کار را در خانه به طور تمام وقت انجام می داد اما این آزادی را داشت که آن را در ساعاتی که دلش میخواست انجام بدهد و از همین نظر رضایت بیشتری داشت اگر این داستان کنجکاوی شما را برانگیخته و فکر میکنید چیز جالبی در این کتاب وجود دارد که دوست دارید بدانید پس لطفاً به خواندن ادامه دهید مطمئن باشید از آن لذت خواهید برد
نویسنده: جان میلتون فاگ
مترجم: نگین رمضانی
بانک کتاب بیستک خرید آنلاین کتاب پول پول پول پول نشر شبگیر از سری کتابهای روانشناسی به شما علاقه مندان پیشنهاد می کند
گاهی اوقات تجربهی یک بار خرید از بانک کتابی با مزایای ویژه میتواند مسبب عادت همیشگی برای سایر خریدهای اینترنتی شود. حال اگر افراد مراجعهکننده بدانند که بعد از ارسال سفارش کتاب حتی از نوع کمیابترین آن به بانک کتاب بیستک، در کمترین مدت، سفارشات را درِ منزل تحویل میگیرند، بیشک در ادامهی راه خرید خود، بانک کتاب بیستک را به فراموشی نخواهند سپرد.