من یک ساواکى هستم. از اینکه چنین شغلى اختیار کرده بودم نه شرمندهام نه مغرور. این هم کارى است مانند کارهاى دیگر. مگر کارمندان وزارت دارائى همه دزدند و یا کسانى که در دادگاهها دسته دسته مردم را با گناه یا بىگناه به زندان مىفرستند یا به پاى دار، همهشان آدمکشند؟ تنها در یک اداره دولتى کارکردن جرم نیست. مگر مىشود در کشورى بىنگهبانى زندگى کرد؟ مگر در کشور آزاد امریکا سى آى ا وجود ندارد؟ در انگلستان اینتلیجنت سرویس نیست؟ در فرانسه رکن دوم و در روسیه کا گ ب؟ همهجا هست باید هم باشد. امروز هم اگر پایش بیفتد حاضرم براى هرکس که باشد کار کنم. خوبى یا بدى شغلى بسته به وابستگىهاى آن است. آرى من رشوه گرفتهام. مگر در شهربانى و دادگسترى رشوهگیرى رواج ندارد؟ در دادگسترى و ارتش هم هست. چرا در سازمان امنیت و اطلاعات کشور نباشد؟ اما من کسى را شکنجه نکردهام. احدى را نکشتهام. سببش این است که عرضه نداشتم. اما دیدهام که خرابکاران را زجر دادهاند. بماند… من خیلى چیزها دیدهام. خیلى چیزها مىدانم. تا دیروز نمىتوانستم بگویم و بنویسم. نمىتوانستم به دیگران آنچه فکر کردم و احساس، بروز دهم. اما حالا مثلا آزادم. دهان بندان نیست. در کشورى که من دارم جان مىکنم اقلا این اختیار را دارم آنچه سالها در دل نگاه داشتهام روى کاغذ بیاورم. هیچ شرمى ندارم. کارهاى بدى هم که کردهام مىگویم. قصدم این است آنچه درباره دیگران مىنویسم قابل قبول باشد. حالا که من دارم خودم را خراب مىکنم چرا آبروى دیگران را نریزم. من در ردههاى بالاى ساواک بودهام. از پائین شروع کردم. از آن خردهریزها هم نبودهام. در سالهاى اول فقط گاهى پاره استخوانى به من مىرسید. گوشتهاى چرب و نرمش را آن بالائىها مىخوردند و پسماندهاش به امثال من مىرسید. از آن آب و دانه در نمىآمد. گفتم اینجور نمىشود. به من هم باید سهمى برسد. کوشیدم از پلهها بالا بروم. مدتها قسمت من همین بود که شکم زن و بچهام را سیر کنم و اتوموبیلى بخرم و سفر کنم. آن دوره گذشت. دیگر چیزى باقى نمانده هرچه ذخیره کرده بودم بر باد رفت. حالا جل و پلاسى ندارم. بدبختى هستم شکستخورده، مفلوک، چلاق، پایم تیر خورده و چیزى نمانده بود که ا ین تیر به قلبم یا به سرم بخورد. دوندگى دیگر ازم برنمىآید. فقط دستم کار مىکند. مغزم پوک است. اگرچه تصدیق دانشگاهى در دست دارم و مثلا لیسانسیه هم هستم سواد حسابى ندارم. هرچه به ذهنم برسد مىنویسم. لفاظى بلد نیستم. عبارتپردازى هم یاد نگرفتهام. در تمام عمرم دهتا نامه هم ننوشتم. کسى نداشتم بهاش نامه بنویسم نه دوست و نه آشنا. عوضش گزارش نوشتهام. نوشتن حالا وسیلهاى براى نان خوردن من شده. فصاحت و بلاغتى در کار نیست. همینقدر که چند نفر بخوانند و دریابند که باید به من باج بدهند برایم کافى است.راستش را بخواهید من این کاغذها را سیاه مىکنم که پول مولى گیرم بیاید و این کشتى شکسته را به ساحل که چندان دور نیست برسانم. مبادا کسى تصور کند که کیسه دوختهام. دیگر تنهاى تنها هستم. زنم خدا بیامرزدش سالها پیش از انقلاب درگذشت. ضعیف بود و علیل. همهاش بیم داشت که اوضاع عوض مىشود و مرا مىگیرند و مىکشند. یک پسر و دخترم هرکدام سى خودشان رفتند. پسرم در امریکا دستش بند شده و دخترم هم شوهر کرده و بچهدار شده و زندگىاش تأمین است و هیچکدام میل ندارند با یک ساواکى خویشى و رابطه داشته باشند. من هم دور آنها را خط کشیدهام. اگر قضیه رقیه نبود هیچ غمى نداشتم. روزى دشمن خونى من بود. حالا پشت و پناه من است. حالا او را دوست دارم، خیلى هم دوستش دارم. پس از ننهام خدابیامرزدش هیچکس را بیش از او دوست نداشتهام، نه زنم و نه بچههایم را. کمکى نمىتواند به من بکند. اما همین قدر هست که گاهى پیغام و پسغامى به من بدهد و احوال مرا بپرسد. خودم باید گلیمم را از آب بیرون بکشم.کتاب موریانه مولف بزرگ علوی انتشارات نگاه. نویسنده در کتاب موریانه با روایت كردن و نفوذ در مراحل آغازین زندگی راوی نمایه ای از نحوه و چگونگی شكل گیری ساختار و نظام حكومتی را ارائه می دهد. نظام با تطمیع و سوءاستفاده از ناآگاهی جامعه آنها را به سمت خود می كشاند و با ارائه وظایفی نه چندان مشخص آنها را با مسائل سیاسی درگیر می كند و افراد بعدها با پی بردن به اینكه ناخواسته وارد سیستمی سیاسی شده اند چاره ای به غیر از ادامه راه نمی بینند. علوی با به تصویر كشیدن چنین ساختاری نظام را از پای بست متزلزل جلوه می دهد. از طرف دیگر علوی گوشه دیگری را از نحوه شكل گیری ساختار نظام با روایت كردن گوشه هایی از فعالیت های دانشجویانی كه در خارج از كشور با سرمایه نظام در حال تحصیل هستند به تصویر می كشد. اصولاً بزرگ علوی در موریانه قصد كرده است تا ساختار و ساختمان از هم پاشیده نظام شاهنشاهی را با دستچین كردن تصاویر، موقعیت ها و لحظه هایی از نحوه عملكرد افراد چه در زندگی خصوصی خود و چه در زندگی سیاسی اجتماعی خود به تصویر بكشد.
کتابهای مورد نیاز کنکور معمولا از اوایل سال تحصیلی یا حتی قبلتر از آن آغاز میشود؛ اما دانشآموزانی هستند که به دلایلی، خرید کتابهای مورد نیاز خود را به تعویق انداختهاند یا کتابهای فعلی، نیازشان را برطرف نمیکند. در این راستا بانک کتاب بیستک رسالت خود را در این میبیند که برای رفع نیاز و تأمین علایق عزیزان در تمام طول سال تحصیلی با ارائهی بهترین کتابها از انتشارات برند و صاحب نام کشور تلاش کند و محصولات یادشده را با بهترین شرایط و بالاترین تخفیف ممکن در اختیار علاقهمندان قرار دهد.