کتاب لتی پارک از مجموعه کتاب های انتشارات افق میباشد. در بخش ابتدایی کتاب آمده است:
صبح ذغال سنگ ها را آوردند زود بیدار شده بودیم و آخرین تکه هیزم را گذاشته بودیم توی بخاری دستها در جیب ایستاده بود در مه صبحگاهی جلوی خانه و می لرزیدیم و نگاه میکردیم به بخار سفید نفس هایمان زغال سنگ ها را سر ساعت آوردن به کامیون اشاره کرده بودیم که برود بین انباری و محل نگهداری تراکتور تا حد امکان نزدیک اصطبل که سالها میشد دیگر حیوانی در آن نبود و بریکت ها با سر و صدا ریخته شدن روی چمنی یخ زده تلی بزرگ ذغال های خوب تقریبا همه سالم غبار نقره ای زغال سنگ هم در هوا پخش شده بود. قبل از ظهر را با خوردن زغال ها از چمن به اصطبل گذراندیم هفت تن زغال بیل و شن کش داشتیم اول زنجیره ایستادیم و دیدیم فایدهای ندارد و هر کدام تنهایی کار کردیم مه رفت و آفتاب سر و کله پرنده های محتاطی بین شاخه ها و بوته های لخت پیدا. حدود ظهر استراحت کردیم قهوه درست کردیم و نشستیم توی درگاه طویله که سالها زیر پای آدم هایی که رفته بودند سراغ حیوان هایشان کاملا ساییده شده بود قهوه خوردیم و از این صحبت کردیم که آنقدر زغال در انباری برای چه مدت کافی است. هفت تن. هفت زمستان. گفتیم بستگی به زمستان دارد و یاد زمستان آخر افتادیم که غیر واقعی سرد بود و طولانی زمستانی یخبندان با برگ که تا ماه مهر طول کشید این زمستان را با زمستانهای دیگر مقایسه کردیم و از نشانه های احتمالی صحبت کردیم پوست تنه درختان ان سال به طور خاصی کلفت شده بود محصول گردو هم بیشتر از سال قبل بود گفتیم شاید این زمستان از قبلی هم سرد تر بشود ولی با این ذخیره زغال سنگ برای من اتفاقی نمیافتد با هفت تن زغال سنگ در طبیعت در امان بودیم. قهوه هایمان را نوشیدیم و لرد قهوه را ریختیم توی چمن ها کمی دیگر روی درگاه نشستیم کار تقریباً تمام شده بود زغال زیادی بیرون مانده بود فقط نیم دایره ای مثل دیواری دورتادور مان از دری که به خیابان باز می شد و ما به بعد از رفتن کامیون نبسته بودیم وینسنت با دوچرخه اش آمد تو. وینسنت چهار سالش بود تا جایی که می دانستیم به زودی پنج سالش میشد دور تندی سر نبش زد آمد و بلافاصله ما را دید پا زد و از بین انباری و محل نگهداری تراکتور گذشت و آمد سمت ما و جلوی دیوار سنگی ایستاد کت سبزرنگی تنش شالی مرتب گره خورده دور گردن کلاه سرش آب بینیش سرازیر نبود از دوچرخه پیاده نشده و دست ها را طوری روی فرمان گذاشته بود که انگار ۱۵ ساله بود و نه چهار ساله. نگاهی به من کرد و گفت در این چیکار میکنید. خیلی بدیهی. خیلی بدیهی گفت و ما گفتیم منتظر تو بودیم داریم زغال سنگ جابجا می کنیم میتونی کمک کنی. زمستان گذشته مادر وینسنت مرد. پدر وینسنت از زن جدا شده بودند زن اول به همین خاطر اعصابش به هم ریخته بود بعد بیمار شده بود. برعکس اول بیمار شده بود و بعد اعصابش به هم ریخته بود فرقی هم نمیکرد چون به مرگش ختم شده بود آنفولانزا گرفته بود و بعد بیماری زده بود به قلب زن سکته کرده بود بعد برای بار دوم و برابر برای بار سوم و بعد دیگر سکته ها را نشمرده بود. سه ماه در بیمارستان بستری بود. دست آخر نابینا شد نمیتوانست حرف بزند و فقط می توانست پای چپ را تکان بدهد. پزشکان نوار مغزی گرفته بودند و معتقد بودند که زن به طرز اسرارآمیزی هنوز هست و اسم این وضعیت را گذاشته بودند گوشه گرفتن در خود. وینسنت چهار ساله بود که مادرش در خودش گوشه گرفت. در آفتاب زمستانی نشسته بودیم با فنجان های خالی قهوه مقابل دیوار زغالی. از کاری که کرده بودیم گرممان شده بود سرحال بودیم با وینسنت حرف میزدیم. ازش پرسیدیم وقتی داشت می اومد پیش ما سگ آبی جلویش را نگرفته بود گفتیم سگابی جلوی هر بچه ای را که با دوچرخه تند بره میگیره و ازش میخواد که یواشتر بره. اما وینسنت گول نخورد. گفت دارین چرت و پرت میگین و آنقدر حرصش گرفت که ما ادامه ندادیم. نگاهش می کردیم که روی دوچرخه نشسته بود و دوچرخه را کمی عقب و جلو می کرد و به ما پیشنهاد میکرد که برویم و قرقون کوچکش را بیاوریم و کمک کنیم آخرین تکه های زغال سنگ را هم ببریم توی اصطبل. مثل کسی بود که نیمه نامرئی اش را همراه نداشت کسی که فقط نیمی از شکوهش را با خود آورده بود.
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتابهای مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم میسازد. معمولا هیچ گزینهای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمیتواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ بهخصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتابهای کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماههای پایانی سال برای بچههای کنکوری است. در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتابهایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان میشود. بانک کتاب بیستک با تخفیفهای فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانشآموزان و کنکوریهای عزیز در شرایط ویژهی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانشآموزان عزیز رقم زده است.