عنوان: خرید کتاب بوی نا انتشارات نیریز
کتاب بوی نا از مجموعه کتاب های انتشارات نیریز می باشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است. روزگار عجیبیه آدم وقتی دقت کنه می بینه که چه اتفاقاتی همین دور و بر خودش افتاده که واقعا باور نکردنیه. مثل همین خاطره یا داستانی که می خوام براتون بگم. می خوام داستان خانواده حاج عباس جوکار بولا تپه لوش و حاج حسن جوکار بولاتپه لوش را براتون بگم. اما قبل از اینکه شروع کنم اینم بگم که تمامی اسامی نام خانوادگی جاها و مکان ها و اشخاص اگر هم شباهتی با کسی یا جایی دارن تصادفیه و حقیقت نداره. اصلاً این فقط یه داستان برای سرگرم شدن. نام خانوادگیم چیزی گذاشتم که با هیچ نام خانوادگی یکی نباشه جوکار بولاتپه لوش. فکر نکنم یه همچین نام خانوادگی اصلا پیدا بشه. خوب حالا برای سهولت کار این دو نفر رو حاج عباس جوکار و حاج حسن جوکار صدا میزنیم. برای این که به داستان حاج عباس و برادرش حاج حسن برسیم و بعدش برویم سراغ بچه هاشون که اصل داستان باید یه خورده برگردیم عقب که ببینیم اصلا این دو نفر کی هستن. پس میریم به سالهای ۱۳۳۰ شمسی و اون طرافا. شایدم یه خورده این ور و اونور ترش. حالا کوچه پس کوچه های آن زمان تهران را رد می کنیم تا برسیم به خون حاج مصطفی جوکار که پدر همین حاج عباس و حاج حسن جوکار. البته تو این سالها این دوتا برادر سن و سالی ندارند و هنوز بچن هنوزم حاجی نشدن ور همون عباس و حسن صداشون می کنیم. کوچه پس کوچه ها رو رد می کنیم تا برسیم طرف های محلی قدیمی و اون طرفا که خونه حاج مصطفی جوکار اونجاست. حاج مصطفی معتمد محل شونه دو بار تا حالا حج رفته و تو محل عزت و احترام عجیبی داره اون وقتا مکه سفر حج رفتن به راحتی الان نبوده که چی می شده که یه نفر میتونه است تا مشهدش بره حالا حساب کنید که مکه رفتن چطوری بود. اون زمان مردم خیلی فقیر بودند کمتر کسی میتونه حاجی بشه برای همینم اگه میگشتین شاید تو هر محلی یه نفر را پیدا می کردیم که سفر حج رفته چه برسه به اینکه توی محله یه نفر دو بار سفر حج رفته باشه دیگه ببین مردم چقدر بهش عزت و احترام میگذاشتند و تحویلش میگرفتند و بهش اعتماد می کردند. خونه حاج مصطفی یه خونه ی ۴۰۰ متری توی یکی از محلات پایین و قدیمی اون وقتا و از محلات معتبر تهران بوده. حاج مصطفی با زنش و مادر زنش و پنج تا بچه داشت که دو تا پسر و ۳ تا دختر نباید یک کارگر زن به اسم رقیه خانم تو همین خونه زندگی می کند. اسم دو تا پسرش را که گفتم عباس حسن اما اسم دختر آخرش به ترتیب و بتول و عصمت و عفته. عباس بزرگ ترین بچه خانواده است که الان پانزده شانزده سالشه بقیه هم با فاصله یک سال از هم دیگه صف کشیدن یعنی حاج مصطفی وزن شیره به شیره بچه دار شدن تا حالا. ما زمانی داریم وارد داستان و خونه اینا میشیم که ماه حج و حاج مصطفی گوسفند گشته و چون دوباره سفر حج کرده دو تا گوسفند کشته و داره تقسیم شون می کنه که گوشت شونو بده دست مردم. گوسفند کشتنم تو اون زمان آداب و مراسم خاصی داشته شده یعنی مثل الان نبوده که تند تلفنی گوسفند بیارن دم خونه و زود سرش را ببرند و تمام. اون وقتا از سه چهار روز قبل میرفتن و گوسفند را از چوب دار میخریدن و می آوردن می بستند تو خونه تو این چند روز تا عید قربان برسه گوسفنده از شب تا صبح از صبح تا شب بع بع می کرده و تمام محل خبردار می شدند که فلان ها چه قراره گوسفند قربونی کنه. عجب رسم و رسوم خوبی داشتیم.بانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم ميسازد. معمولا هيچ گزينهاي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نميتواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ بهخصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتابکمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماههاي پاياني سال براي بچههاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتابهايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان ميشود. بانک کتاب بيستک با تخفيفهاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانشآموزان و کنکوريهاي عزيز شرايط ويژهرقم زده است.