عنوان: خرید کتاب اروسیا انتشارات روزنه
کتاب اروسیا از مجموعه کتابهای انتشارات روزنه می باشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است جمال آقا در شصت سالگی بر اثر کهولت سن اوردوز کرد و مرد در روزی که در عراق ۳۰۰ نفر بر اثر یک حمله انتحاری تلف شدند این خبر را همه ی اهالی کوچه ارس باور کردند اما مرگ جمال آقا خبری نبود که به راحتی باور کنند با وجود شایعه پخش مواد مخدر ناخالص و کشنده در شهر از جمال آقا بعید بود نفهمیده باشد چه جنسی مصرف میکند آن مرحوم خودش یک آزمایشگاه سیار بود هر مادهای را که بو میکشید میزان خلوصش را با آنالیز تحویل میداد در خانه این عزیز تازه درگذشته هفت هشت نفری دور میت نشسته ایم و من و مریخی و چند تا از جوانان بیکار و بی عار محله هر کسی خاطرهای تعریف میکند جماعت سوگوار سعی میکنند که حین ذکر مناقب صورتشان را کمی کج کنند و شمایل گریه به خودشان بگیرند تلاشی که درباره هیچیک از حضار به نتیجه نهایی ختم نمی شود دریغ از دو قطره اشک ایراد از خاطراتی است که تعریف می کنند وگرنه در این شرایط روحانی که میت جلویمان دراز شده تا اسم جمال آقا بیاید چند نفر باید از حال بروند در خاطره ها جمال آقا یا حضور ندارد یا حضورش در حد یک تماشاچی است که دارد چرت مرغوب میزند جمعیت عزادار ساکت نشسته اند همه با دهان باز به شست دست جمال آقا که از زیر پارچه بیرون افتاده نگاه میکنند تا حالا دو سینی حلوا خورده ایم و باید در قبالش کاری بکنیم زن جوانی از کنار ما رد میشود و به اتاق کناری می رود همه پاهایشان را جمع میکنند و صاف می نشینند زن از اتاق بیرون می آید به سمت حیاط می رود تا از در حیاط بیرون برود خیل سوگواران با چشم هایشان او را تعقیب می کنند خانه جمال دو اتاق بیشتر ندارد اتاق خواب که سه در چهار است و حالا چند زن در آنجا هستند و هال که کمی بزرگتر است و مرحوم جمال وسط آن دراز کشیده است دیوارها رنگ و رو رفته اند بوی نا می آید نوبت من است که چیزی بگویم با این جمله شروع میکنم که چه کسی فکر میکرد جمال آقا که همین دیروز با آن یال و کوپال یک کتی راه میرفت و غزل کوچه باغی میخواند حالا پارچه پیچ شده و وسط اتاق دراز شده باشد جماعت به علامت تایید سر تکان می دهند و چند نفر هم می گویند واقعاً واقعاً مریخی کنار جنازه نشسته و تند تند جمال آقا را تکان میدهد جمال آقا بلند شو... بلند شو وقتی از بلند شدن جمال ناامید میشود سرش را می آورد نزدیک گوش من و میگوید بهتر بود به جای عبارت یال و کوپال از ترکیب پشم و پیل استفاده میکردی چون اولی نشان دهنده هیبت طرف است و دومی به دلیل علاقه نداشتن به استحمام و نرفتن به سلمانی در انسان عارض میشود و بعد هم میگوید این که خمیدگی بدن یک فرد معتاد را به یک کتی راه رفتن تعبیر کنی توهین به شعور شنونده است از مریخی بعید بود که نفهمد همه اینها خالی بندی ریزی برای شادی روح آن مرحوم و تسلی بازماندگان است مریخی امروز مثل جن زده ها شده است او با کله لاغر مستطیلی و چشم های گود افتاده و برآمدگی عقب سر بیشتر شبیه فضایی هاست تا آدمیزاد امروز چند تار موی وسط کله اش هم سیخ شده و مدام می رود توی فکر سر صبحی می گفت این همه آدم نصف شان هم عملی هستند آن وقت جمال آقا با بیش از ۴۰ سال سابقه مفید نشئگی نمیداند چی را باید با چی قاطی کند همه اهل محل هم تایید کردند که در این زمینه کارشناس تر از ایشان نداشتیم بالاخره مریخی دستی روی ریش های بلندش کشید و حرف از تقدیر و قسمت زد و بقیه هم سر تکان دادند و عجالتا قضیه به خوبی و خوشی به نتیجه رسید موضوع تقدیر همیشه در این محله راهگشا بوده است وقتی پسر بتول خانم موقع تک چرخ زدن با موتور سیکلت جلو دبیرستان دخترانه افتاد و شل و پل شد نظر همه این بود که این اتفاق پیشانی نوشته بود وگرنه چرا روزهای پیش این اتفاق نیفتاده است هیئت کارشناسی هم پس از چندین جلسه سبزی پاک کنی به این نتیجه رسید که پسر بتول خانم را چشم زده اند کوچه ارس از معدود جاهایی است که در حفظ سنت هایی مانند سبزی پاک کردن در ملأ عام و تک چرخ زدن کوشاست و هیچ توجه ندارد که دنیا تغییر کرده و کمر قرن ۲۱ میلادی هم دارد می شکند خوشبختانه شهرداری چاله را که جلوی دبیرستان کنده بود پر کرد در ۶ ماه گذشته هم جوانان پرشور محل سنت قدیمی تک چرخ زدن در حوالی مدارس دخترانه را ادامه دادند و اتفاق نگران کننده نیافتاد چند شکستگی مختصر بود که به خیر گذشت درباره جمال آقا با توجه به ریش های سه سال نتراشیده و قد کوتوله قناسش موضوع چشم زخم منتفی بود و معلوم بود که اهل محل روی مسئله تقدیر توافق میکنند اما عجیب بود که این منطق اولین بار از زبان مریخی طرح شد او همیشه احترام خاصی برای علوم تجربی قائل بود دلیلش هم سابقه چند ماه تحصیل در دانشکده پزشکی است مریخی امروز آدم دیگری شده است با این که مدتهاست تا کار ضروری نداشته باشد از دخمه اش فاصله نمیگیرد صبح آمد دنبالم که بیا برویم یک سر به خانه جمال آقا بزنیم دوباره جنازه را تکان می دهد بلند شو جمال... بلند شو جمال آقا اولین میت این محل نیست اما من ندیده بودم مریخی به هیچ کدامشان اینقدر برای زنده شدن التماس کند میگویم ولش کن اگر میخواست بلند شه تا حالا بلند شده بود نگاه ماتش را میدوزد به من زیر لب می گوید تو چه میفهمی اگر این بلند نشه بدبختیم دوباره جمال را تکان میدهد پایداری اش نتیجه می دهد جمال آقا تلاش خودش را میکند و تکان مختصری می خورد اما واقعیت این است که نهایت توانایی یک جنازه همین است تازه مریخی با همین تکان کوچک شلوارش را خیس کرده بود چه برسد به این که جمال آقا واقعاً بلند شود انگار خیال کرده ممکن است جسد بلند شود و خفتش را بگیرد و بگوید ها... چه کار داری بعد از مردن هم نمی گذاری بکپیم مریخی یک دفعه از جا می پرد و عقب عقب تا در اتاق می رود تند از حیاط رد می شود میدوم دنبالش توی کوچه صدایش میزنم واسه چی فرار میکنی سرعتش را بیشتر میکند میگویم چرا گفتی بدبخت شدیم اونجا نمون اوضاع خوب نیست شاید مامورا بیان یادم نمیاد در این ۲۵ سال رفاقت ترسی از مامور در مریخی دیده باشم از همان زمان که هنوز مثل حالا در فضا نبود و اسد صدایش می کردند از همیشه در تجمع های سیاسی در صف اول بود وقتی از دور نگاه میکردی کله درازی از توی جمعیت بیرون زده بود این ماجرا برای اوایل دهه ۷۰ است که هنوز تجمعات سیاسی مد نبود یک وقتهایی محسن آرمین و بهزاد نبوی در دانشگاه تهران سخنرانی می کردند پامنبری ها همه به اسم یا قیافه همدیگر را می شناختند دبیرستان ما نزدیک دانشگاه بود و این طور وقتها از مدرسه فرار میکردیم سخنرانی که تمام می شد می ایستادیم و علیه تعدیل اقتصادی که میدانستیم خیلی بد است شعار میدادیم اسد دست هایش را توی هوا تکان میداد و بلند بلند فریاد می زد همه به خاطر این رشادتش به و احترام میگذاشتند پیشبینی این بود که به زودی دستگیر شود نه آن روزها و نه سالهای بعد این اتفاق نیفتاد چیزی که سالهای بعد باعث شد احساس بی ارزش بودن به او دست بدهد و کم کم از فضای سیاست دور بشود زن جوانی که از خانه جمال بیرون آمده بود برمیگردد وسط کوچه باهم چشم تو چشم می شویم چند لحظه شانه به شانه هم می ایستیم قدش به قاعده خودم باید ۱۸۰ باشد مانتو مشکی بلندی که پوشیده او را بلند قدتر نشان میدهد رسم ادب اجازه نمیدهد خانواده مرحوم را در آنها حال رها کنم و بروم سراغ مریخی واقعیت این است که دیگر سالهاست به حرف مریخی اعتباری نیست
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند بیستک کتاب امکان خرید اینترنتی کتاب کمک درسی و کتابهای عمومی رمان و داستان را با تخفیف و ارسال رایگان فراهم میسازد معمولاً هیچ گزینه ای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف نمی تواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد به خصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتاب کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماههای پایانی سال برای بچه های کنکوری است در چنین وضعیتی نقش پررنگ بانک کتاب هایی همچون بانک کتاب بیستک بسیار نمایان میشود بانک کتاب بیستک با تخفیف های فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانش آموزان و کنکوری های عزیز شرایط ویژه رقم زده استبانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم ميسازد. معمولا هيچ گزينهاي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نميتواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ بهخصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتابکمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماههاي پاياني سال براي بچههاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتابهايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان ميشود. بانک کتاب بيستک با تخفيفهاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانشآموزان و کنکوريهاي عزيز شرايط ويژهرقم زده است.