کتاب باغ اناری از مجموعه کتاب های انتشارات نون می باشد. در بخش ابتدایی کتاب آمده است:
وقتی آموزگار پیر وارد کلاس شد شاگردی که در میان میز و نیمکت های خالی به تنهایی خوابیده بود گفت برپا. و همان طور خوابیده پس از لحظه ای گفت برجا. آموزگار پیر دفتر حضور و غیاب را پشت پنجره چوبی کلاس گذاشت و عینک مشکی ذره بینی اش را به چشم هایش زد و گفت. آبنوسی. شاگرد تنهای کلاس با صدای بلند و غایب. علی براتیانی. حاضر. جلال الدوله ای. آقا از جلال الدوله ای تا آخر همه غایبن. آموزگار پیر همانطور که سرش روی دفتر حضور و غیاب پایین بود پرسید کجا رفتند صدایش خشک و کشدار بود. علی براتیانی شاگرد تنها خمیازه ای کشید و گفت کسی نمیدونه. آموزگار پیر دفتر را بست و کنار تخته سیاه ایستاد روی تخته وسط آن نوشت درس امروز. بیرون در حیاط مدرسه هیچ شاگردی نبود که کنار میله پرچمی که از چوب درخت گز تراشیده بودند بایستد و بگوید ما هم میدانیم که معلم پدر دوم ماست و مدرسه خانه دوم ما. علی براتیانی شاگرد تنهایی کلاس از لایه میز و نیمکت ها بیرون آمد و روی نیمکت جلوی کلاس سراپا گوش نشست. آموزگار همانطور که گچ سفید را در دست هایش می چرخاند به طرف پنجره رفت و آسمان را از لای ترکهای شیشه نگاه کرد بعد رو به علی براتیانی کرد و گفت فکر نمیکنم امروز بارون بیاد. علی براتیانی در دفتر مشقس که بالای آن نوشته بود در درس امروز سر سطر نوشت فکر میکنم امروز بارون بیاد. آموزگار پیر دوباره پای تخته سیاه رفت و زیر درس امروز نوشت نمیدونم چه مرگمه. علی براتیانی در دفتر مشقش نوشت نمیدونم چه مرگمه. آموزگار پیر پس از اندکی تحمل سرانجام رو به علی براتیانی شاگرد تنهای کلاس کرد و پرسید کلاس چندمی. آموزگار پیر گفت فکر میکنم امروز دوشنبه باشه فکر نمی کنم امروز بارون بیاد. بعد به کنار پنجره رفت و از لای ترکهای شیشه آسمان را نگاه کرد و گفت دوشنبه ها روز مناسبی برای بارون نیست. آسمان دودی رنگ بود از لای ترکهای شیشه می شد درخت تاغ تشنهای را دید که وسط حیاط در برآورد باد صبحگاهی تعظیم می کردند و کمی دورتر از درخت تاغ با کمی دقت می شد پسرکی را دید که دست در جیب قبای بلندش کرده بود و یک سوت پاسبانی بر دهان داشت و یک سر آن را به صدا در می آورد. در کنار پسرک می شد سبدی را دید که پر از کاغذ پاره های مشق شاگردان بود و کمی آن طرف در جایی که دیوارهای مدرسه شروع میشد میشد چرخش بادبادکی را هم در آسمان دودی رنگ دید که صدای گریه کودکی از کوچه های دورتر آن را تعقیب میکرد. آموزگار پیر به طرف تخته سیاه برگشت و با گچ سفید نوشت حرفی برای گفتن پیدا نمیشه. علی براتیانی شاگرد تنهای کلاس در دفتر مشقش نوشت حرفی برای گفتن پیدا نمیشه. از راهرو مدرسه صدای پای ناظم اخمو به گوش نمی رسید. صدای خنده های چاکرمنشانه ی رئیس هم شنیده نمی شد. آموزگار پیر به یاد داشت که همیشه خنده های رئیس را چاکرمنشانه وصف کرده بود. از آن گذشته از داخل راهرو و از فضای کلاس های دیگر نه آوای آب بابا آب شاگردی شنیده شدن صدای کره خر ساکت بنشین معلمی. آموزگار پیر به در بسته ی کلاس نگاه کرد. یادش بود که در را خودش بلافاصله پس از ورود به کلاس بسته بود. دو طرف پنجره راک علی براتی آن شاگرد تنهایی کلاس مداد را روی دفتر مشقش گذاشت و زیر به گونه ای که فقط خودش می فهمید شروع کرد به خواندن آهنگ لالالالا گل پونه... آموزگار پیر بار دیگر از ترک های شیشه حیاط را نگریست آسمان دودی رنگ بود. پسرک همچنان مشت در جیب رو به کلاس سوت میزد و همان صدای گریه کودک از کوچه های دور دست بادبادک را در هوا تعقیب می کرد. علاوه بر درخت تاغ تشنه شاخه از تعظیم باد صبحگاهی هنوز بر نداشته بود.
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتابهای مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم میسازد. معمولا هیچ گزینهای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمیتواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ بهخصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتابهای کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماههای پایانی سال برای بچههای کنکوری است. در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتابهایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان میشود. بانک کتاب بیستک با تخفیفهای فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانشآموزان و کنکوریهای عزیز در شرایط ویژهی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانشآموزان عزیز رقم زده است.