عنوان: خرید کتاب کمانگیر انتشارات مجید
کتاب کمانگیر از مجموعه کتابهای انتشارات مجید می باشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است. پسرک در حالیکه گیج شده بود به غریبه نگاه کرد و جواب داد تا به حال هیچکس در شهر تتسویا را همراه با تیری در دست ندیده است همه می دانند او یک نجار است. غریبه اصرار کرد شاید تسلیم شده و شاید شجاعتش را از دست داده است برای من فرقی ندارد ولی اگر هنرش را رها کرده باشد نمیتواند به عنوان بهترین کمانگیر کشور در نظر گرفته شود به همین خاطر این مدت مدام در حال سفر بوده ام تا او را به چالش بکشم و اعتباری را که دیگر لایق آن نیست از او بگیرم. پسرک متوجه شد بحث کردن فایده ای ندارد بهتر بود مرد را به دکان نجار ببرد تا با چشمان خود ببیند که اشتباه کرده است. تتسویا در حالی که در کارگاه که پشت خانه اش قرار داشت مشغول به کار بود رویش را برگرداند تا ببیند چه کسی وارد شده است ولی با دیدن کیف بزرگ غریبه لبخند بر روی لبانش خشک شد. تازه وارد گفت این دقیقاً همان چیزی است که فکرش را می کنی به اینجا نیامده ام تا مردی را که تبدیل به یک افسانه شده است را عصبانی کنم یا آبرویش را ببرم فقط می خواهم ثابت کنم بعد از سالها تمرین توانستم به کمال برسد. تتسویا به ادامه کارش پرداخت و مشغول وصل کردن پایه های میزی شد. غریبه ادامه داد مردی که الگوی یک نسل شده است نمی تواند مثل تو ناگهان ناپدید شود. من تعالیم تو را فرا گرفتم و سعی کردم به رسم کمان در مورد تمرکز مراقبه و یکی شدن با اهداف احترام بگذارم. حق من است که بخواهم به تیراندازی ام نگاه کنی. اگر این کار را برایم انجام بدهی از اینجا میروم و هیچ وقت به کسی نمی گویم که چطور بزرگترین استاد جهان را پیدا کنند. غریبه از کیفش کمان بلند از چوب بامبو صیقل خورده بیرون آورد که دست هایش کمی پایین تر از مرکزش بود. ابتدا به تتسویا اشاره کرد وارد باغ شد و سمت نقطه خاصی نشانه رفته و تیری را مزین شده به پره های عقاب از کیفش بیرون آورد و جای پاهایش را روی زمین محکم کرد تا موقع تیراندازی پایش نلغزد. با یک دست کمان را جلوی صورتش آورد و با دست دیگر تیر را تنظیم کرد. پسرک همه چیز را با هیجان و شادی نگاه می کرد که تتسویا هم کارش را متوقف کرده بود و با کنجکاوی به غریبه نگاه می کرد. در حالی که تیر در جای مناسبش روی سیم کمان قرار گرفته بود غریبه کمان را تا روی قفسه سینه اش بالا آورد. بعد آن را بالاتر از سرش برد و هم زمان با این که دستش را به آرامی پایین میآورد سیم کمان را عقب کشید. زمانی که بالاخره تیر هم راستا با صورتش قرار گرفت کمان کاملاً کشیده شده بود. برای لحظهای که انگار تا ابد طول کشید کمان گیر و کمان کاملاً بی حرکت بودند. پسرک به جای نگاه میکرد که کمانگیر هدف گرفته بود ولی نمیتواند چیزی ببیند. ناگهان دستی که سیم کمان را گرفته بود آن را رها کرد به عقب هل داده شد کمانی که در دست دیگر بود به شکل قوسی زیبا در آمد و تیر از دیدرس دیدگان پنهان شد و ثانیه و جایی در دوردست ظاهر شد. تتسویا گفت برو آن را بیاور. پسرک همراه با تیر برگشت تیر گیلاسی را سوراخ کرده بود که او آن را ۴۰ متر دور تر روی زمین پیدا کرده بود. تتسویا به کمانگیر اشاره کرد به گوشهای از کارگاهش رفت و چیزی را برداشته و شبیه تکه ای چوب دراز و بلند بود. آن چوب با ظرافت کنده کاری شده و به خوبی میان نواری چرمی پیچیده شده بود. سپس به آرامی آن را از میان چرم بیرون کشید کمانی که آشکار شد شبیه کمان مرد غریبه بود با این تفاوت که بسیار بیشتر استفاده شده بود.بانک کتاب بيستک شما را به خواندن اين کتاب دعوت ميکند. بيستک کتاب امکان خريد اينترنتي کتاب کمک درسي و کتاب هاي عمومي رمان و داستان را با تخفيف و ارسال رايگان فراهم ميسازد. معمولا هيچ گزينهاي در کنار کيفيت کالاي اجناس يک فروشگاه به جز تخفيف، نميتواند سيلي از مشتريان را به سوي خود به راه بياندازد؛ بهخصوص اگر اين تخفيف مربوط به فعاليت خريد و فروش کتابکمک درسي و کنکوري باشد که نياز مبرم اين ماههاي پاياني سال براي بچههاي کنکوري است. در چنين وضعيتي نقش پُررنگ بانک کتابهايي همچون بانک کتاب بيستک، بسيار نمايان ميشود. بانک کتاب بيستک با تخفيفهاي فراوان و تنوع محصولات در جهت ايجاد آرامش براي دانشآموزان و کنکوريهاي عزيز شرايط ويژهرقم زده است.