کتاب سورمه سرا از مجموعه کتابهای انتشارات بان می باشد. در بخش ابتدایی کتاب آمده است:
شوان میگفت شبها روی سقف می خوابد درست مثل خفاشها و فقط اسم عجیب و غریبی نداشته باشه بچه عجیب و غریبی بود مادرش مرده بود و هر بار علت مرگ مادر را یک چیزی میگفت یک مرتبه گفت سوزن خیاطی در پایه مادرش رفته است و سوزن در بدن او پیشروی کرده و یک روزی مادرش سوزان را با خون بالا آورده و پیش از آنچه او را به بیمارستان برسانند تمام کرده است یک مرتبه تعریف کرد مادرش اسمش را گذاشته شوآن چون اسم برادر زاده همکارش روان بودند همکار مادرش از تعاونی اداره برای بچه برادرش باتری قلمی میخرید و می گفت که برادرزادهاش عاشق این باتری است که قوه ها را روی زمین قول بدهد مادرشوان اسم بچه اش را گذاشته شوان بدون آنکه معنی این کلمه را بداند چون سه هفته پیش از به دنیا آمدن شوان همکار مادرش در دریا غرق شده آن هم درست جلوی چشمهای مادرشان وقتی که هیچ کاری از او برای نجات همکارش برنمی آمده است شوان میگفت مادرش از آن به بعد همیشه افسرده بوده و چند سال بعد یعنی وقتی شوان ۱۳ ساله شده است کار مادر به آسایشگاه روانی کشیده و همان جا با غصه دق کرده است. شوان می گفت مادرش تنها کسی است که دریا برای کشتنش او را در خودش غرق نکرده است یک روزی دریا لباس پرستار ها را پوشیده وارد تیمارستان شده به مادرشان آمپول هوا تزریق کرده و از در پشتی بیمارستان فرار کرده است همه ما میدانستیم تمام حرف هایشان دروغ است اما همه ما عاشق دروغ های او بودیم یادم هست یک سالی پورکی مادر شوآن را در دفتر مدرسه دید. همان روز پورکی سکه ای را که روی شوفاژ کلاس داغ کرده بود انداخت داخل تنبان یکی از بچههای کلاس و معلم او را فرستاد دفتر. پورکی با چشم های خودش مادر شوآن را در دفتر مدرسه دیده بود وقتی که نصیری با او در مورد دروغ های شوان صحبت میکرد دروغ هایی که از زبان همکلاسی هایشان یعنی ما شنیده بود. پورکی رفته بود جلو به مادرشان گفته بود اجازه ما فکر میکردیم دریا شما را کشته است و مادر شوآن کشیده محکمی به پورکی زده بود همان روز پورکی دروغ شوان را به رویش آورد و گفت دیده که مادرش زنده است شوان خیلی خونسرد حرفهای پورکی را شنید و گفت که پدرش هر شب تا صبح تلویزیون تماشا می کرد و هر روز نزدیکه صبح مادر و پدرش دعوای سختی بر سر این مساله داشتن تا اینکه مادرش مرد و پدرش هر شب با خیال راحت به تماشای تلویزیون مینشست. میگفت یک شب بیدار شده و دیده پدرش در حال تماشای برنامه جهاد سازندگی بوده ساعت ۴ صبح نشسته بوده و بدون صدا تراکتوری را تماشا می کرد که گندم ها را درو می کرده است. میگفت صبح همان شب با صدای مادرش از خواب بیدار شده از مادرش دو سال بعد از مرگش دوباره از اتاقش بیرون آمده و با پدرش جر و منجر کرده است و بعد از آن هم دوباره در خانه مانده است. شوان می گفت مادرش دوست ندارد کسی از او سوالی در ارتباط با این دو سال و چند روز بپرسد ما هم نمی پرسیم می ترسیم دوباره ناراحت شود و بمیرد. دوست دارم شما را ببینم و بگویم حالا با این اتفاقی که برای من افتاده است حرفش را باور می کنم باور می کنم که مادرش دو سال بعد از مرگ برگشته است باور می کنم که شب ها شبیه خفاش میخوابد وقتی لنگ هایش گیر سقف مانده است.
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتابهای مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم میسازد. معمولا هیچ گزینهای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمیتواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ بهخصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتابهای کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماههای پایانی سال برای بچههای کنکوری است. در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتابهایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان میشود. بانک کتاب بیستک با تخفیفهای فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانشآموزان و کنکوریهای عزیز در شرایط ویژهی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانشآموزان عزیز رقم زده است.