عنوان: خرید کتاب گربه ها نشر چلچله
کتاب گربه ها از مجموعه انتشارات چلچله می باشد که در بخش ابتدایی کتاب آمده است. تیموثی بارتون در قدیمی و کهنه را به آرامی زد در حالی که مراقب بود رنگ در کهنه و قدیمی پوسته پوسته نشود و نشکند. بار اول هیچ پاسخی نیامد اما این بار در را محکم تر زد در حالی که داشت به نام طلاکاری شده متیو گلت که در اثر ضربه روی در میلرزید نگاه می کرد یک صدای عمیق و خشن از آن سو به او گفت که وارد شود. او در ابتدای ورود یک احساس بدی داشتم مخصوصاً در راهروی تاریک ورودی ولی در دفتر یک حس مثبت توأم با ناآشنایی داشت. او به طرف پنجره عقب رفت که رو به باغ های جفسون بود و میتوانست شاهد زیبایی و تقارن چمنزارها و باغچهها باشد سپس به دوروبر اتاق نگاهی انداخت اتاقی که در مقابل وسعت یک پارک باشکوه کوچک بود. دیوارهای ناصاف و کج و کوله به صورت وسیله وسیله با رنگ روغنی سبز پوشش داده شده بودند. یکنواختی با تصویری از پیتر اوتل در نقش هملت از بین رفته بود. در دفتر یک قفسه پوشه های اداری یک قفسه کتاب که کتاب ها و نمایشنامه های شکسپیر و برخی متون و نامه های اداری و حقوقی را در خود جای داده بود یک کتری برقی روی زمین و کنار رختاویز شکسته و یک بسته از اوراق و مدارک روی طاقچه پنجره به چشم می خورد. روی میز کوچک پر بود از توتون و فیلتر سیگار روان نویس و خودکار تکه های کاغذ و نوار چسب و پشت میز رو صندلی پاره جرمی مردی نسبتاً چاقی نشسته بود مرد درحالی که تیموثی را برانداز می کرد پرسید آیا مطمئنی در جای درستی هستید. تیموثی پرسید آیا شما با متیو گلت هستید. مرد سرش را تکان داد و گفت روی آن صندلی با احتیاط بنشین. اگر زیر صندلی به خاطر کهنه بودن حرکت کرد بلند شو. مت گلت ۴۳ ساله ظاهرش شبیه ۵۰ سال ها بود. مردی با موهای قهوه ای چشمان آبی قدی متوسط دستانی بلند و صورتی زرد. در کمد لباس مت سه عدد ژاکت و تعدادی لباس ورزشی و پشمی موجود بود به علاوه چکمه های تیر و چرمی لباس یقه اسکی و ژاکت کش باف. او لباس های سادهای بر تن داشت و این سادگی به این معنا بود که او دیگر علاقه ای به لباس و رسیدن به ظاهرش را نداشت. علاقه ی او از وقتی مرده بود که فهمیده بود بدنش به گونهای است که بهترین لباسها هم به او نمی آیند. او اکنون به تیموثی بارتون که با توجه به موهای مرتب لباس راه راه دست دوز و لباس شکلاتی و شلوار براق و ظاهری تمیز و مرتب داشت زل زده بود و احساس رضایت داشت. او نمی توانست تا آخر همین طور ادامه دهد. به همین دلیل گفت من چه کاری میتونم برای شما انجام بدم. تیموثی دستانش را بر لبش گذاشت و به او نگاه کرد. وقتی مت چشمان تیموثی را دید بسیار شوکه شد. تیموتی گفت مشکل پیش اومده. مت سرش را تکان داد و گفت من متاسفم تا به حال کسی را با چشمان کبود و یاسی ندیده بودم. تیموثی لبخندی زد و گفت عده زیادی به آن توجه میکنند. او بسیار با سرعت پلک می زد و دوباره صدایش را صاف کرد و گفت لنزهای چشم. من بسیار معتقدم که باید هر طور که می خوام خودم را تغییر بدم. مت گلت با او موافق نبود تیموثی با عجله و شتابزدگی گفت. هر کس عقیده خودش را دارد مگه نه. مت گلت گفت. اوه مسلما. لهجه اسکاتلندی مرد در هر کلمهای که بیش از دو بخش بود به وضوح دیده میشد و این لهجه نشاندهنده نوعی خشونت بود. مت گفت. شما برای چه کاری به من مراجعه کردید.
بانک کتاب بیستک شما را به خواندن این کتاب دعوت میکند. بانک کتاب بیستک امکان خرید اینترنتی کتابهای مختلف را با ۲۰ تا ۵۰ درصد تخفیف و ارسال رایگان فراهم میسازد. معمولا هیچ گزینهای در کنار کیفیت کالای اجناس یک فروشگاه به جز تخفیف، نمیتواند سیلی از مشتریان را به سوی خود به راه بیاندازد؛ بهخصوص اگر این تخفیف مربوط به فعالیت خرید و فروش کتابهای کمک درسی و کنکوری باشد که نیاز مبرم این ماههای پایانی سال برای بچههای کنکوری است. در چنین وضعیتی نقش پُررنگ بانک کتابهایی همچون بانک کتاب بیستک، بسیار نمایان میشود. بانک کتاب بیستک با تخفیفهای فراوان و تنوع محصولات در جهت ایجاد آرامش برای دانشآموزان و کنکوریهای عزیز در شرایط ویژهی روزهای پایانی پاییز، زمستان خوبی را برای دانشآموزان عزیز رقم زده است.